اشاره: «سمینار زنان در افغانستان، فرصتها، چالشها و راهکارها» در تاریخ ۲۶/ ۴/۱۳۸۹) در ولایت غزنی، شهرک سنگ ماشه جاغوری، با حضور گسترد علماء، دانشجویان و سایرخواهران و برادران برگزار گردید. آنچه از نظر شما می گذرد خلاصه سخنرانی محمد علی ابراهیمی، مدیراجرایی فصلنامه بشارت، عضو هیئت علمی و از همکاران اجرایی ستاد همایش می باشد که به عنوان سخنران ویژه این سمینار در ولایت غزنی، شهرک سنگماشه ایراد گردیده است.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذینَ لا یَعْلَمُونَ إِنَّما یَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ
مقدمه
موضوع مقاله من تحت عنوان «خشونت و راهکارهای کاهش آن علیه زنان در افغانستان» بود که در مجموعه مقالات چاپ شده، مطالعه خواهیدکرد. آنچه که در این جلسه قصد بحث آن را دارم همین موضوع همایش است که تحت عنوان «همایش زنان در افغانستان، فرصتها، چالشها و راهکارها» مطرح گردید، ولی در زیر مجموعه عناوین درج نگردیده و کدام نوشتهای پیرامون آن بهدبیرخانه هم واصل نشد.
مهم ترین سؤالی که شاید در ابتدای امر بهذهن آید این باشد که زنان در افغانستان با چه فرصتها و چالشهایی مواجه هستند و چه راهکارهایی میتواند داشته باشد؟ بهعبارت دیگر زنان در افغانستان دارای چه فرصتهایی هستند و با چه چالشهایی رو برو خواهند بود و راههایی بیرون رفت از آنها چه میباشد؟!
برای یافتن پاسخ لازم است که در سه محور صحبت شود.
محور اول شناسایی فرصتها.
محور دوم: واکاوی چالشها.
و محور سوم: استفاده بهینه از فرصتهای موجود و چاره اندیشی خروج از دشواریهایی فرا رو.
اگر این فرصتها را بهطور خلاصه بخواهیم بر شماریم باید بگوییم در شرایط کنونی افغانستان که پس از سالهای متمادی حاکمیت بحران همه جانبه پیش آمده و بسیار خردمندانه بهنظر میآید که حتما بهطور اصولی و صحیح موردی بهره برداری قرار بگیرد و غفلت از آن جبران ناپذیر خواهد بود، شاید بتوانیم موارد زیر را بهعنوان شاخصههای اصلی معرفی کنیم.
الف: فرصتهایی فرا روی جامعه زنان افغانستان
۱. موج دگرگونی و انگیزههایی که در سطح جامعه پدید آمده و رویکرد بهتحولی که در سطح وسیع دیده میشود، بهترین زمینه میباشد که امکان متحول کردن وضعیت اجتماعی زنان را فراهم ساخته و هرگونه تلاشی را در آن موضوع قابل تحقق مینمایاند.
۲. بیناییهای که در جامعه زنان ایجاد شده و بصیرتی را که زنان افغانستان بهدست آورده اند. و تأثیر پذیریی را که از جهان پیرامونی خود داشته اند، یک گام اساسی میباشد که میتواند مبنای تحرک باشد.
۳. روی آوری بهتحصیل دختران و انگیزههایی را که برخی جهت ارتقای فکری خود دارند و تا مقاطع عالی دانش افزایی را فعلا دنبال مینمایند که در مراکز آموزش عالی قابل حس میباشد.
۴. امکاناتی که فعلا فراهم شده و حمایتهایی که از جامعه زنان انجام میپذیرد و در قالبهایی انجمنهایی مردم نهاد دارند کار مینمایند. آنان برای زنان الگو، آموزش و ابزار ارائه میکنند و از مخاطبان خود میخواهند که تکانی بخود بدهند و شور نشاطی داشته باشند تا از زندگی لذت ببرند.
۵. ضرورتهایی که جامعه زنان با آن رو برو میباشند. بحث تربیت در جهان کنونی خیلی مهم است. توسعه اخلاق جزء نیازهایی اساسی مردم امروز میباشد. بدون آگاهی امکان تربیت و گسترش اخلاق میسر نخواهد بود. بنابراین زنی موفق میباشد که رشد یافته و کمال آموخته باشد. علاوه برآن برخی مشکلات بسیار خاص وجود دارد که زنان در مواجه با آن نمیتوانند از مردان استمداد نمایند و قادر نمیباشند رفع آن را از مردان نامحرم بهراحتی درخواست کنند. پس باید خود در این زمینهها متخصص داشته باشند.
۶. برخی مشاغلی در جامعه کنونی ایجاد شده که مناسب جامعه زنان است. این فرصتها در گذشته منتفی بود. اما با گستردگی که جامعه بستهای افغانستان با آن مواجه شده، نیازمند مشارکت زنان میباشد. ساختار مدیریت کشور نمیتواند حضور زنان را نادیده انگارد. سازمانها و مدیریتهای را که جهت اداره اصولی پدید آورد ایجاب میکند که از تواناییهایی زنان استفاده کرده و مسؤولیتها را بهآنان واگذار کند. مثل وزارت زنان.
ب: چالشهایی مربوط بهبحث زنان در افغانستان
با توجه بهفرصتهای فوق بسیار منطقی خواهد بود اگر از این زمینهها برای بهبود وضعیت کلی زنان استفاده شود. باید توجه داشت که اکنون زمانه عوض شده است. محیط بسته گذشتهای افغانستان دگرگون گردیده است. گذشت زمان همه چیز را متحول ساخته و سیر صعودی داده است. کنترل مسائل کلان و خرد جامعه بهآسانی ممکن نمیباشد. نظارت سلطه کارایی خود را از دست داده و ایجاد جوی اختناق گزینه مناسبی برای مهار انسانها نمیباشد. دیگر جامعه زنان را نمیتوان صرفا جهت امور منزل زمینگیر ساخت و دنیایی بیرون را از آنان گرفت. و مرتکب انتخاب روشهای افراطی شد.
پس لازم است که همه پیش آمدها را تبدیل بهفرصت بسازیم و از فرصتهای موجود استفاده بهینه نماییم. چون اگر ما این کار را نکنیم، دیگران از این زمینهها بهره برداری خواهند کرد. آنگاه مشکلات ما کمتر نمیگردد که حتی افزونتر نیز خواهد شد. مگر در گذشته چنین نشد؟ شاید تنوع قومی برای ارتقای جامعه یک فرصت باشد. اختلافات نژادی را بتوان درست مدیریت کرد و از طریق آن توسعه اجتماعی را سرعت بخشید. اما مردم ما از این موقعیتها بهره مثبت نبردند. در عوض دولتمردانی که فاقد پایگاههای مردمی بودند، از آب گل آلود ماهی مقصود را صید کردند. سالها بلکه قرنها اعمال حاکمیت کرده و سرمایه عمومی را در خارج کشور انتقال داده و عیاشی کردند. حتی حکومتهای بیگانه و استعماری نیز از اختلافات قومی، مذهبی و زبانی مردم ما سود بردند و حاکمیت استبدادی خود را استحکام بخشیدند. آنگاه که در جبهه نظامی شکست میخوردند، از طریق گل آلود کردن فضای کشور مهرههای خود را در مدیریت کلان مملکت جاسازی کرده و ثمره جهاد مقدس مردم را بهتاراج بردند.
در بحث زنان در افغانستان هم اگر توجه جدی مبذول نشود، چنین خطری در کمین است. روشهای امروز خیلی زیرکانهتر از قبل است. شعارها خیلی جذاب میباشد. حمایتهای بینالمللی خیلی جدی دنبال میشود و دروازه ورودی افغانستان بر روی هرنوع تهاجم و بهعبارتی شبیه خون فرهنگی باز میباشد. بنابراین خطرهای موجود که در آینده امکان چالشبرانگیزی دارد بهقرار زیر خواهد بود.
تحصیلات و دانش آموختگی زنان
در گذشته مردم افغانستان بر این باور بودند که تحصیلات زنان یک عمل بیهوده است. زنان برای امور منزل آفریده شده و ضرورت بهآموزش ندارند. در جامعه سنتی ما احساس نگرانی شدید نسبت بهروشنگری زنان میشد و خطر افساد اخلاقی زنان را عامل مناسب جهت محرومیت از دانش اندوزی آنان معرفی میکردند. اما فعلا این توجیهها کارایی ندارد. عموم مردم کشور بر این آگاهی رسیده اند که علم بهتر از جهل است. انسان آگاه موفقتر از کسانی خواهد بود که اُمِّی هستند. تربیت فرزند و اداره خانواده توسط مادری که توان خواندن و نوشتن را دارد قطعاً مترقیتر میباشد. لذا کسی جلوی مدرسه رفتن جنس مؤنث را نمیگیرد و امکانات برای این امر بسیج شده است.
بنابراین تحصیلات زنان و پیش رفتهای علمی آنان یک فرصت مناسب جهت ارتقای سطح عمومی کشور میباشد. اما اگر مخالفت با آن صورت گیرد و روشهای سرکوب و ستیزه اعمال شود، دیگر امکان هدایت آن بهراه راست منتفی خواهد شد. بسیاری ما و شما شاهد بودیم که در چند سال حکومت طالبان، زنان از تحصیل محروم شدند، اما آیا آنان توانستند جلوی مکتب رفتن زنان را بگیرند؟! هرگز! بارها از زبان معلمان زنان شنیده شده که آنان صنفهای مخفیانه دایر کردند و برخی خانوادهها فرزندان خود را بهنگهبانی گماردند تا اگر پلیس امر به معروف طالب پیدا شد، نوع جلسه را تغییر دهند و نگذارند، آنان بفهمند که اینجا صنف مکتب دایر است. در شرایط عادی کار آموزش خیلی راحتتر قابل دوام است و اکنون تعداد دانش آموختگان بانوان در حال افزایش میباشد. پس سرسختی و لجاجت جواب نخواهد داد و اصرار بر آن تنیشزا میباشد.
حضور گسترده تشکلهای مردم نهاد
فعالیت گسترده سازمانها و انجمنهای مدنی داخلی و خارجی که با سلیقههای گوناگون در افغانسان کار میکنند و بخش قابل توجه آنان سرگرم تحقیقات و واکاوی مسایل زنان میباشند، ارتباط با خانوادهها بر قرار کرده اند برای زنان کلاس دایر مینمایند، برخی فردی و تعدادی هم گروهی کار مینمایند و در کلان شهرها تمام امکانات صوتی، تصویری، مطبوعات و رسانههای جمعی را تسخیر کرده و حرکتهای همسو را تمویل مینمایند. میشود این ظرفیتها را ساماندهی کرد. جهت داد. مدیریت نمود. اما غفلت از آن و بیتوجهی بهروند حضورشان میتواند مشکل ساز باشد. مخصوصاً برخی انجوهایی که ارتباط با نهادهای بینالمللی دارند و از طریق آنان پشتبانی مالی میشوند و با شعارهای جذاب اقدام بهاغفال زنان کرده و سنتهای ملی و آموزههای دینی را مورد انتقاد قرار میدهند. آنان در آینده تقویت گشته و روشهای اصلاح رفتاری خود را خنثی خواهند ساخت. آنگاه مشخص خواهد شد که چه اصطکاکی پدید آمده است؟!
حضور نظامیان بیگانه در کشور
دولتهای خارجی تحت عنوان مبارزه با تروریزم وارد افغانستان شدند. نا امنیای را که خود عامل تولید آن بودند بر مردم ما تحمیل کرده اند. آنان خیلی راحت در امور اداری و ساختاری کشور دخالت و اعمال نظر میکنند. در کشورهای دیگر هم سعی بر اختلال دارند. لذا برخی کشورها را متهم بهنقض حقوق بشر، حقوق زنان، حقوق کودکان، برهم زدن امنیت جهانی و ذخیره سازی تسلحات أتمی مینمایند. گزارشهای دروغ از نقض حقوق زنان منتشر میسازند، علیه مخالفان جو سازی کرده و اقدام بهشستشوی مغزی و تخریب افکار عمومی مینمایند. این دولتها جهت تأمین منافع ملی خود دست بههر کاری خواهند زد و از هر زمینهای هم سود خواهند برد.
حال شعار حمایت از نهضت برابر خواهی زنان با مردان (فیمینسم) را هم باید به آن اضافه کرد. شعاری که در اصل شاید حرکت درستی باشد، ولی برداشتهایی سوئی که از آن میشود قطعاً با روحیه جامعه ما سازگاری ندارد. چون در عمل مشاهده میشود که آزادی و احقاق حقوق زنان با ترویج فساد جنسی مشتبه شده است. کسانی که خود را فیمینسم میخوانند، قبل از آن که فیمینست باشند، عریانیسم و سکسیزم هستند. مطالعه تاریخ نشان میدهد که خواستگاه این نهضت در چه شرایطی بوده. جای که زنان را جزء موجود ارزشی حساب نمیکردند. در ردیف انسان تلقی نمیشد. و مورد استثمار مردان قرار داشتند. هدف اصلی این نهضت احیاء هویت انسانی زن بود، ولی حالا با کسانی مواجه هستیم که در قالب شعار فیمینستی میکوشند هنجار شکنی نمایند و فساد اخلاقی و جنسی را رایج سازند و بدون توجه بهاوضاع ژئوپلیتکی برهنگی را بهزنان تحمیل کنند.
متأسفانه برخی انجوها و نهادهای مدنی وجود دارند که بدون توجه بهسوء برداشت افراد، نیازهای مادی آنان را تأمین کرده و موانع احتمالی را از سر راه آنان بر میدارند. طبیعی است که رشد و تکامل این شعارها و عملی شدن آن در آینده، جامعه دینی کشور را در برابر عمل انجام شده قرار خواهد داد و بد فهمی آنان ارکان جامعه را (که عبارت از طهارت خانواده میباشد) متزلزل میگرداند.
توسعه رسانههای جمعی
در کشوری که از دهلیز تاریک خفقان عبور کرده است. سه دهه بحران خونین را پشت سر نهاده است. شرایط بسیار سخت زندگی را تجربه کرده، آوارگی، بیخانمانی و داغ طعنههای سی ساله را در قلب خود دارد. در عین حال با یک خلاء فرهنگی بومی رو برو میباشد، و میکوشد کمبودهای خود را با عاریه گرفتن از محصولات خارجی جبران کند، چه انتظاری میتوان داشت؟! غیر از این است که تلویزیونها و شبکههای صوتی – تصویری، بخشی از حضور ملموس بیگانگان در کشور است؟! برخی از این شبکهها بهحدی مبتذل میباشد که در انسان بودن مدیران آن میتوان تردید کرد. مگر میشود کسی انسان باشد و انسانیت را اینگونه بهابتذال بکشد؟! تا جای که دولت ناچار گردد اقدام بهاعمال خشونت کند. با حربه قانون سراغ آنان بیرود و اجازه فعالیت آن را سلب نماید.
شاید اقدام دولت مسکنی باشد و برای مدت کوتاهی چاره ساز شود، اما بهمرور زمان نا توان مینماید و از نفس میافتد. پس باید تعمق کرد و جایگزین مناسب برای آن پیدا کرد که بهاحتمالی قوی سیاست همکاری و مدیریت رسانه بهترین گزینه خواهد بود. لازم است خود رسانه تغذیه شود برنامههای سالم و مناسب برای آن تأمین گردد و از غنای فرهنگی و آموزههای دینی جهت پربار کردن محتوای برنامهها استفاده گردد.
تجارت آزاد کالا و خدمات
امروزه بازار افغانستان بر روی تمام تولیدات خارجی باز میباشد. مصرفگرایی در جامعه افغانستان در حد افراط رسیده و انگیزه تولید را از نیروی کار کشور سلب کرده است. سرازیر شدن این محصولات خدماتی از اقصا نقاط دنیا پیامدهای فرهنگی خود را بههمراه دارد. مدل گرایی را در حد فوق اشباع تحمیل میسازد و از همه بدتر بیکاری را تدریجاً فرهنگ میکند. مردم قانع افغانستان تا چه میزانی توان تحمل خواهند داشت؟! در نهایت خانوارها در مقابل این تهاجم کم خواهند آورد و تسلیم خواهند شد.
ج: راهکارها و راهبردهای بیرون رفت
مبارزه شدید با جهل
علم بهعنوان بزرگترین دستآورد بشری، توانسته نقش سازنده در حیات انسان ایفا کند. در میان انسانها حساب عالمان از جاهلان جدا است. خداوند بزرگ در کتاب آسمانی خود نیز موقعیت عالم را برتر از نادانها میداند. آیهای که در آغاز تلاوت شد، صراحتاً دلالت بر این موضوع میکند. هَلْ یَسْتَوِی الَّذینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذینَ لا یَعْلَمُونَ آیا کسانی که میدانند با کسانی که نمیدانند یکسانند؟! خداوند این سؤال را در مقام استفهام انکاری مطرح مینماید. یعنی هرگز این دو طیف باهم برابری نمیتوانند بکند. پس علم ارزش ذاتی دارد. انسان دانان بهمراتب از شخص نادان با فضیلت میباشد. قرآن کریم تعبیر دیگری هم دارد. میگوید: قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الْأَعْمى وَ الْبَصیرُ بگو: «آیا نابینا و بینا مساویند؟!. أَ فَلا تَتَفَکَّرُونَ (الانعام: ۶/۵۰) پس چرا نمىاندیشید؟!. و بازهم قرآن کریم در آیه دیگر و در ادامه این جمله خطاب میکند: أَمْ هَلْ تَسْتَوِی الظُّلُماتُ وَ النُّور (الرعد: ۱۳/۱۶) یا ظلمتها و نور برابرند؟! معلوم است که این سلسله مراتب وجود دارد و هیچ گاهی بیسوادی قادر بهمقابله با فرهیختگی نمیباشد. لذا قرآن کریم تصریح میکند: وَ ما یَسْتَوِی الْأَعْمى وَ الْبَصیر غافر: ۴۰/۵۸) هرگز نابینا و بینا یکسان نیستند؛ بنابراین آموزش، دانش افزایی و فرهیختگی کرامت برای انسان میآورد و شخص را در نظر مردم محترم و متشخص میگرداند. کسب این فضیلت اختصاص بهزن و مرد هم ندارد. وابسته بههمت افراد میباشد. اما تا فعلا زنان کمتر توانسته اند استعداد خود را پرورانده و تواناییهای خود را بروز دهند. لذا اگر فرصت برای آنان داده شود میتواند با کسب دانش هم خوب تربیت گردند و هم راه درست را انتخاب نمایند و هم در جلوگیری از چالشهای احتمالی مؤثر باشند و فریب شعارهای بیمحتوای وارداتی را نخورند.
تغییر نگرش در مردان
نگاههای سابق مردان بهزنان نسبت بهامروز خیلی متفاوت بود. در بیغولهها ممکن است هنوز آن نگرشها وجود داشته باشد. سنتهای حاکم بر جامعه ممکن است خیلی چیزها را تحمل نکند، ولی مگر هر چیزی که از نیاکان بهارث مانده درست و بینقص است؟! داستانهای اقوام گذشته که در قرآن آمده تکیه جدی روی یادگاران پدران دارد و قرآن کریم بر آنان خرده میگیرد. ما که مسلمان هستیم نباید تصفیه فکری نماییم؟! خوبها را از بد جدا نسازیم؟ تا بهحال پایبندی بهسنتهای کور موجب پسماندگی جامعه ما شده است و راه توسعه اجتماعی را در ابعاد گوناگون بر روی مردم بسته است. حال وقت آن رسیده که باید تفکر کرد. دیدگاهها را عوض نمود. نگاهها را اصلاح کرد و راه درست را جستجو نمود.
در گذشته زنان آسیبهای جدی دیده اند. گناهان زنانگی، نازایی و ناتوانی بارورسازی مردان را تحمل کرده اند. شکست خانوادگی برای آنان مشکلات زیادی را باعث گردیده و نگاههای نا پاکی را بهدنبال آنان دوخته است. زنان در این زمینه اتهامهای زیادی را تحمل کرده اند و قربانی هوسرانی مردان گردیده اند. پس عقلانیت و خردمندی حکم میکند که باورهای قدیم باید کنار رود و اصلاحات اجتماعی روی دست آید و محدودیتهای غیر شرعی از ساحه زندگی شخصی زنان برچیده گردد.
اهتمام زنان بهرفع مشکلات خود
این جمله خیلی معروف است که میگویند حق گرفتنی است نه دادنی. درست است که مردان در قبال زنان دارای حق و تکلیف میباشند. اخلاق حکم میکند که از ظلم اجتناب شود. تقوای الهی، ایمان و خدا باوری میطلبد که رویههای خشونت باید کنار گذاشته شود. ضرورتهای نوین اجتماعی، حضور بر چسته و رو بهگسترش نهادهای مدنی رفته رفته مانع مردسالاری خواهد گردید. ولی زنان نباید بهاین مقدار اکتفا کنند. خود نیز در پی احقاق حق خود باشند. آنان لازم است مطالبات خود را از خانواده خود شروع کنند. از والدین خود بخواهند که زمینههای تحصیل تا هر مقطعی را که توان دارند برای آنان فراهم سازند. از آنان بخواهند که در انتخاب شریک زندگی آینده خود حق دخالت داشته باشند. از آنان بخواهند که در برابر پول معامله نگردند. آنان را مجبور سازند با اکراه و اجبار خانه بخت نروند. از آنان بخواهند که خون بها قرار نگیرند. در هنگام خواستگاری شرایط خود را با شریک آینده خود در میان گذارند. برای ناکامیها و حوادث احتمالی تدبیر داشته باشند. از انتخاب شتاب زده اجتناب کنند تا در نهایت، امکان تغییر سرنوشت را برای خود رقم زنند و بهحقوق خود برسند.
انتخاب این روشها خیلی کاملتر از هرزگی، لجاجت، ایجاد بد بینی و گستاخی خواهد بود. هنجار شکنی، عریانگری، فریب خوردگی و شعارگرایی چیزی از مشکلات آنان را نمیکاهد و بهاحتمال قوی عکسالعمل شدید در پیخواهد داشت. بنابراین انتخاب روشهای سالم و اصولی حق خواهی میتواند کمک فراوان بهزنان نماید و موفقیت قابل توجه برای آنان بهبار آورد.
جمع بندی
خلاصه مطلب این است که امروز رویکرد جدید میان جامعه ما گسترش پیدا میکند. برای زنان افغانستان شانسهایی پدید آمده است که عبارت از موج دگرگونی، بینایی، روی آوری بهتعلیم، فراهم سازی امکانات، تولید شغل مناسب و ضرورتهای برخی ادارات دولتی میباشد. همین فرصتها اگر درست ساماندهی نگردد میتواند چالش برانگیز باشد. چون شرایط، اوضاع و احوال تغییر کرده است. امروز تحصیلات و دانش آموختگی دختران، حضور سازمانهای مردم نهاد داخلی و خارجی، حضور نظامیان بیگانه، تهاجم فرهنگ بیگانه و تبلیغات فیمینستی عوامل بالقوهای هستند که احتمال دارد بتواند موجب بروز چالش جدی گردد. اما با مدیریت نظام آموزشی و کیفیت بخشی بهدانش دختران، اصلاح نگاه مردان نسبت بهرفتار گذشته با زنان و نیز با اهتمام زنان بهطرح مشکلات و مطالبات خود از طریق اصولی و مراجع شناخته شده متعارف، جای امیدواری است که مانع تبدیلی فرصتها بهچالش گردد.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته.
ثبت دیدگاه