نویسنده: قنبرعلی صمدی ارزگانی*
درآمد سخن:
موضوع مهدویت به عنوان نظریۀ سیاسی «حکومت جهانی اسلام» امروزه یکی از مهمترین موضوعات زنده و پر جاذبهای است که مرزهارا درنوردیده و افکار عمومی جهانیان را به خود جلب نموده است.
عطف توجه شیعیان نسبت به وجود مقدس امام زمان (عج)، گرایش روز افزون مسلمانان و رویکرد مثبت بسیاری از آزاد اندیشان و پیروان سایر ادیان، به این موضوع و نیز نگرانی و عکس العملهای انفعالی و خصمانۀ قدرتهای استعماری و مراکز وابسته به صهیونیسم برای مقابله و جلوگیری از نفوذ این تفکر الهام بخش و … همه و همه گویای اهمیت تأثیر گذاری این بحث در فضای افکار عمومی است که آثار و پیامد های امید بخش آن، هر روز پر رنگتر از گذشته، نمایان میگردد.
با توجه به اهمیت موضوع از یکسو و شرایط مساعد جهانی برای عرضه و تکثّر اندیشهها و رقابت تئوریها و دکترینها از سوی دیگر، ضرورت دارد که فرهیختگان اندیشمند و اهل قلم به منظور فرهنگ سازی و گسترش اندیشۀ اصیل مهدویت، آن را به عنوان «دکترین سیاسی – عقیدتی» اسلام به جهانیان عرضه نمایند و با تبیین برتری های این اندیشۀ الهی و طرح جهانی و بین المللی نظریۀ مهدویت، رسالت خطیر خود را در این عرصه به انجام رسانند.
نگارنده ضمن ارج گذاری به تلاشهای علمی ثمر بخشی که در حوزۀ مبانی کلامی و تاریخی این موضوع تاکنون انجام گرفته است، بر این باور است که از اولویت های مهم این بحث، تبیین ابعاد سیاسی حکومتی آن به منظور نقش آفرینی در شکل دهی نگرشها و جهت گیریهای عمومی در سطح کلان جهانی است که هم اینک ضرورت پرداختن به آن بیش از گذشته احساس میشود.
در این راستا بسیار اندک اند کسانی که در جهت بستر سازی این تحول بزرگ و مبارک، جنبه های الگوئی، سیاسی حکومتی این بحث را آنچنانکه شایسته است، در رابطه با حرکت رو به آیندۀ انسان معاصر، مورد توجه جدی قرار داده باشند.
به اعتقاد نگارنده آنچه در مورد مباحث مربوط به «دکترین مهدویت» به عنوان اولویت و نیاز مبرم این عصر، مطرح اند دو چیزاند:
۱- تبیین صحیح، مبانی دینی و علمی این بحث، متناسب با نیازها و اقتضائات زمان.
۲- طرح «دکترین مهدویت» در عرصۀ جهانی و بین المللی به عنوان تئوری سیاسی اسلام.
با عنایت به این مهم، مقالۀ حاضر درصدد است ضمن تبیین خواستگاه دکترین مهدویت در حوزۀ اندیشۀ اسلامی و درون دینی، به تحلیل و ارزیابی موقعیت و جایگاه دکترین مهدویت در جهان معاصر و بررسی زمینهها و قابلیتهای کاربردی آن، بپردازد.
امید است این تلاش ناچیز، جرقۀ برای جلب بیشتر نگاهها و برانگیختن انگیزهها بدین سو باشد تا شاید با همت اندیشه های ژرف نگر و قلم های راهگشا، زمینۀ عملیاتی شدن این تفکررهای بخش در جهان هموار گردد و چشم انداز نگاه خلق مستضعف و انسان های پاک اندیش را به سوی آن یگانۀ دوران و موعود قرآن حضرت بقیۀ الله الاعظم- ارواحناه فداه- معطوف سازند، انشاءالله.
پیشینه تاریخی بحث
این بحث از نظر پیشینه تاریخی نیز به عنوان یک طرح نوین اسلامی، مطرح است زیرا ایده ای «نجات بخشی» و «منجی گرائی» گرچه سابقۀ دیرین در تاریخ کهن بشر دارد و اساساً این امر قبل از آنکه یک مسأله تاریخی باشد، یک گرایش فطری- انسانی است که در نهاد کمال طلب و ترقی خواه انسان ریشه دارد اما سمت و سوو خاستگاه این گرایش فطری و تاریخی را به صورت تعریف شده و نظام مند، تنها در تفکر اسلامی، می توان جستجو نمود.
این گرایش که در میان پیروان ادیان توحیدی نمود بیشتری دارد – به موازات حرکت و تاریخ انسان، در حال رشد و شکوفا شدن میباشد. از این نظر ایدهای فرجام خواهی و آینده نگری را میتوان وجهۀ مشترک همۀ امتها و ملل جهان به شمار آورد و از انبیاء الهی به عنوان مبشران و طراحان اصلی این ایده یاد نمود.
همزمان با پیدایش هسته های اولیه ای تمدنی در عرصه زندگی اجتماعی، تفکر فرجام خواهی و اندیشۀ پیروزی صالحان و صعود به مدینۀ فاضله، ذهن انسان های نیک اندیش و توده های تحت ستم را به خود معطوف نمود و تدریجاً بصورت یک آرمان همگانی تبدیل گردید.
در این خصوص گر چه پیروان هر دین و آئینی بر اساس تعالیم شان، نسبت به این مسأله تفسیر خاص خود را دارند اما نکتۀ مهم و قابل توجه این است که هیچگاه حافظۀ تاریخ امتها و ملتها در این مورد، طرح مشخص و دورنمای روشنی نسبت به آیندۀ تاریخ، از خود نشان نداده است. این جا است که معجزهای تفکر اسلامی و عظمت ابتکارات آن در طرح نظام مند اندیشۀ مهدویت – که ما از آن به «دکترین مهدویت» تعبیر میکنیم- به خوبی نمایان میگردد زیرا اسلام تنها دینی است که برای بارور ساختن این ایدۀ فطری و تاریخی، حساب ویژهای باز نموده و با طرح و برنامۀ روشن، تحقق آرمانهای مورد انتظار بشر را مهمترین رسالت خود اعلام نموده و رسماً آن را در دستور کار برنامههای آیندۀ خود قرار داده است.
در این رابطه قرآن کریم به عنون تنها سند معتبر و حیاتی و تاریخی، برای اولین بار نظریۀ حکومت عدل جهانی را فراروی بشریت قرار داده و وعدۀ تحقق آن را در آیندۀ نزدیک بشارت داده است[۱]
در این طرح نوین که به عنوان تز سیاسی- حکومتی اسلام دررابطه با آینده ترسیم گردیده است، عناصر اصلی حکومت و ارکان نظام واحد جهانی به صورت کاملاً تعریف شده عرضه گردیده است و در آن ، هم تصویر روشن و شفافی از شخصیت الهی رهبری نظام و منجی موعود یعنی امام مهدی (عج) ارائه شده است، هم ساختار و اهداف نظام عدل جهانی به خوبی تبیین گردیده است و هم راهکارهای عملی شدن آن برای بشریت ارائه و توصیه شده است.
به همین جهت اندیشهی «نظام واحد عدل جهانی» را می باید یک اندیشه و ابتکار اسلامی و نشأت گرفته از گزارههای وحیانی قرآن کریم دانست. این طرح نوین که در آن دور نمای از فعل و انفعالات آینده، بطور دقیق پیش بینی شده است، به لحاظ اینکه مبتنی بر فطرت انسانی و هماهنگ با سنتهای تکوینی است، از ضمانت و پشتوانۀ محکم علمی نیز برخوردار میباشد.
هم اکنون پرسش اصلی بحث این است که: با توجه به اینکه در میان فرق اسلامی از جهت نظری در مورد موضوع مهدویت و دست کم در خصوصیات و ویژگیهای آن اختلاف نظر و تفاسیر مختلفی وجود دارد، اولاً- طرح این بحث به عنوان دکترین سیاسی اسلام، با چه شاخصه ها و فاکتورهای قابل تعریف است؟ ثانیاً- از نظر تفسیر درون دینی، در میان دیدگاه های موجود، خاستگاه واقعی این بحث بر چه اندیشه و بینشی، استوار میباشد و در میان فرق اسلامی کدام اندیشه و تفکری، موءالفه های واقعی این بحث را آنچنانکه شایسته است، در خود منعکس نموده است؟
به منظوررهیافت به پاسخ این پرسش اساسی، لازم است در این جا ضمن تعریف اجمالی «دکترین مهدویت» در اندیشه اسلامی، به کالبد شکافی و تبیین خواستگاه اصلی این بحث بپردازیم.
اصطلاح دکترین مهدویت
اصطلاح «دکترین» که ترجمه و برگردان فارسی «Docterine» انگلیسی است، در فرهنگ لغات و اصطلاحات، به مفاهیمی چون: اصول، آئین، مجموعۀ عقاید پیروان یک مکتب علمی، فلسفی، سیاسی، ادبی و نیز به معنای آموزه، مشی، ایده، فکر، اندیشه، نظریه و … ترجمه و تفسیر شده است.[۲]
ترکیب و کاربرد اصطلاح «دکترین» به عنوان پیشوند «مهدویت» بیانگر بنیادهای فکری– عقدیدتی موضوع مهدویت و القا کنندۀ نقش استراتیژیک و راهبردی آن است.
به همین جهت اصطلاح دکترین در فرهنگ ادبیات جامعه شناسی و سیاسی به نظریه، قوانین و یا مکتبی اطلاق میشود که بر اساس آن، مجموعهای از مسائل و موضوعات خردتر، تفسیر میشوند. در یک دکترین، یک یا چند اصل بنیادین وجود دارد که دیگر نظریهها با آنها معنا مییابند. در تفکر اسلامی مسأله مهدویت از جمله موضوعاتی است که در کانون اعتقادات اسلامی قرار دارد و دارای موقعیت و منزلت ویژه است. مبحث مهدویت در اسلام و مبحث مصلح جهانی در ادیان، به منزلۀ فلسفۀ تاریخ، تلقی میگردد. که در این جا ما آن را به عنوان نظریۀ اصلی و بنیادین که بر محور آن بسیاری از اعتقادات دیگر تفسیر میپذیرند، مطرح ساخته و از آن به عنوان «دکترین مهدویت» تعبیر میکنیم. منظور از دکترین مهدویت، نگریستن به موضوع ظهور امام عصر (عج) و حکومت جهانی ایشان به عنوان یک تئوری جامع و فراگیر، میباشد.[۳]
از این رو دکترین مهدویت را میباید با توجه به بنیانهای فکری و ایدئولوژیکی آن، به عنوان یک اصل راهبردی و زیر بنائی اندیشۀ سیاسی – عقیدتی اسلام، تعریف و عرضه نمود.
با این نگاه، دکترین مهدویت در حقیقت طرح جامع، علمی و نظام مند اسلامی است که توسط پیامبر خاتم (ص) برای بشریت به ارمغان گذاشته شد و اجرای کامل آن را به ظهور خاتم اوصیاء حضرت مهدی (عج) که رسالت مهم تحقق آرمانهای فطری و تاریخی بشر را برعهده دارد، واگذار نمود.
در این طرح هیچکدام از حصارهای زبانی، منطقه ای، نژادی، گروهی و غیره، جایگاهی ندارد. بلکه موضوع کار، بشریت است، گستره و قلمرو کار، جهانی است، دستور کار، اجرای کامل عدالت در پرتو دین است و هدف نیز، هدایت، رشد و بلوغ عقلانی انسان و احیای ارزشها و اوصاف متعالی انسانی در جامعه میباشد.
از این نظر، دکترین مهدویت تنها تئوری جامعی است که با تعریف صحیح از انسان ونیازها و جایگاه واقعی وی، چشم انداز آینده را به بهترین و زیباترین شکل ممکن به تصویر کشیده است و میکانیسم و راهکارهای ایجاد چنین تحول عظیم در فردای تاریخ بشر را به خوبی پیش بینی نموده است.
به همین دلیل، دکترین مهدویت در عرض سایر تئوریها و فرهنگها به عنوان یک گزینه و یک راه، قابل طرح نیست بلکه تنها گزینهای است که بشریت با بلوغ تدریجی، خود را ناگزیر از پذیرش آن خواهند دید زیرا تکرار تناقضات و تجربۀ مکرر تا کارآمدی سیستمهای برخواسته ازهوسها و پندارهای بشری، سرانجام بشریت خسته و سرگشته را برای استقبال از چنین تحول بنیادین، آماده خواهند کردو باور آنان را تبدیل به عزم خواهند نمود و هر روز بر سرعت این حرکت افزود خواهند شد، حرکتی که گویا آهنگ آغازین آن را – هر چند بصورت ضعیف و ناخود آگاه – هم اکنون نیز با اندک تأملی میتوان احساس نمود.
دکترین مهدویت در تفسیر درون دینی
چنانکه اشاره شد، چیستی شناسی تفکر و نظام مهدوی از نظر تفسیر درون دینی به منظور تعیین خواستگاه دکترین مهدویت و مقایسۀ دیدگاههای مطرح در این موضوع، از اولویتهای مباحث مربوط به دکترین مهدویت میباشد. در این رابطه، توجهبه دو دیدگاه اصلی مطرح در میان مسلمانان – (شیعه و اهل سنت)، در مورد ماهیت درون دینی این بحث و تبیین ویژگیهای آن، بسیار تعیین کننده و حائز اهمیت خواهد بود که در این خصوص با توجه به اشتراکات و تفاوت های مهمی که میان دیدگاه شیعه و اهل سنت در این زمینه وجود دارد، لازم است ضمن اشارۀ کوتاه به اتفاق نظر مسلمانان در مورد اصل مهدویت، تفاوتها و ممیزات اساسی بینش شیعی مورد توجه قرار گیرد تا خواستگاه واقعی این بحث به خوبی درک شود.
وحدت نظر فرق اسلامی در اصل مهدویت
با توجه به اینکه خمیر مایۀ اصلی بحث مهدویت و طرح کلی آن، ریشهای قرآنی دارد و فروعات و خصوصیات مسأله و تعیین مصداق و معرفی شخص رهبر موعود را پیامبر اکرم (ص) بیان فرموده است لذا موضوع ظهور حضرت مهدی (عج) در آخر الزمان و قیام جهانی ولی برای برپای حکومت عدل اسلامی، در نزد همۀ فرق اسلامی به عنوان یک اصل، مورد پذیرش میباشد.
در منابع روائی فریقین احادیث نبوی بطور متواتر ثبت و ضبط گردیده است که بر اساس این احادیث پیامبر اکرم (ص) مکرراً در سخنان خود حضرت مهدی (عج) به عنوان دوازدهمین وحی و جانشین خود که رسالت اجرای برنامههای دینی و قوانین اسلامی در سطح جهان را بر عهده دارد، معرفی نموده و همگان را به آمدنش بشارت داده است. این احادیث به دلیل اهمیت موضوع، انعکاس وسیعی در مجامع روائی شیعه و سنی داشته است.[۴]
در میان اهل سنت حتی کسانی که با شیعه چندان میانۀ خوبی ندارند مانند فرقۀ «وهابیه» نیز این موضوع را یک اصل قطعی اسلامی میدانند و بر متواتر بودن احادیث مهدویت تأکید مینمایند.[۵]
تفاوت ها وممیزات تفکر شیعی
تفاوت گذاری دیدگاه شیعه با اهل سنت ناشی از وجد تفاوتهای عمیق فلسفی – کلامی است که میان نگرش شیعی و اهل سنت، به چشم میخورد. شناخت این تفاوتها و ویژگیهای تفکر شیعی از این جهت ضرورت دارد که بدون توجه به آن، طرح بحث مهدویت به عنوان یک دکترین و تحلیل ابعاد مختلف آن، قابل درک نخواهد بود.
این تفاوتها از چند بعد: تاریخی، کلامی و فلسفی قابل بررسی است که برجستگیها و ممیزات تفکر شیعی در هر کدام از این بخشها به خوبی نمایان میباشد.
۱- بعد تاریخی
نخستین تفاوتی که دیدگاه شیعۀ امامیه را از سایر فرق اسلامی – بویژه اهل سنت – در بحث درون دینی مسأله مهدویت، متمایز میسازد، اعتقاد شیعه به مهدی شخصی با خصوصیات شناسنامۀ از نظر تاریخی است. در حالیکه اکثریت اهل سنت به مهدی نوعی غیر موجود که بعداً متولد خواهند شد معتقد میباشند.
از نظر شیعه، مهدی موعود در قرآن و احادیث متواتر نبوی، فردی شناخته شده و معین است که هم اکنون نیز در میان ما حضور بالفعل و غائبانه دارد. نام و نام پدرش «محمد ابن الحسن العسکری» علیهما السلام و نام مادرش «نرگس» و از تبار امام حسین (ع) میباشد. در ۱۵ شعبان سال ۲۵۵ هجری قمری در شهر سامراء متولد گردیده است.[۶] از دوران کودکی تا سال ۳۲۹ هجری قمری بنا به مصالحی دورۀ غیبت صغری را سپری نموده است و از آن زمان تاکنون در دورۀ غیبت کبری بسر میبرد که بشریت عموماً و جهان تشیع خصوصاً هم اکنون در انتظار به پایان رسیدن این ارتباط نامحسوس و غیر علنی و فرمان ظهور آن حضرت از سوی خداوند بسر میبرند تا جهان پر از ظلم و جور را اصلاح و قسط و عدل را حاکم سازد.
بدیهی است که تفاوت این دیدگاه با دیدگاه نوع علمای اهل سنت که «مهدی» را صرفاً یک نام برای فردی از دودمان پیامبر (ص) که در آیندۀ نامعلوم، از پدر و مادر ناشناخته، در زمان و مکان نامشخص، متولد خواهند شد! همانند تفاوت روز است با شب.
این دیدگاه شیعه، بر اساس مدارک تاریخی و دلایل قطعی بر ولادت امام مهدی (عج) استوار میباشد که هیچگونه تردیدی را برای اثبات موضوع، باقی نمیگذارد.[۷]
وجود این دلایل و مدارک متقن تاریخی و روائی مبنی بر معرفی مشخصات نسبی و شخصی امام مهدی (عج) و تاریخ و محل ولادت ایشان، در منابع معتبر شیعه و اهل سنت، موجب گردیده است که عده ای زیادی از چهرههای شاخص علمی اهل سنت نیز با شیعیان هم عقیده شوند و نسبت به این موضوع اذعان و اعتراف نمایند و بلکه کتابهای ارزشمند و مستقلی را نیز در این مورد به نگارش در آورند.[۸]
۲- بعد کلامی
دومین ویژگی دیدگاه شیعی در مسأله مهدویت، نگرش عقیدتی – کلامی شیعه در این باب است. این تفاوت بنیادین که از اختلاف دیرین شیعه با اهل سنت در مسأله مهم و زیر بنائی امامت و خلافت ناشی میشود – جوهر اصلی دیدگاه شیعه در موضوع مهدویت را تشکیل میدهد زیرا از نظرگاه شیعه، مسأله «مهدویت» تبلور و نماد کامل مسأله «امامت» به شمار میآید و چون اصل «امامت» به شمار میآید و چون اصل «امامت» در هستۀ مرکزی تفکر شیعی قرار دارد لذا طرح «دکترین مهدویت» بدون در نظر داشت مبانی فکری بحث امامت، نه قابل درک است و نه قابل طرح.
هم چنین با توجه با ریشۀ قرآنی مسأله مهدویت، شیعه همواره با رویکرد قرآنی وتکیه بر آیات، نسبت به این موضوع نگاه میکند بر خلاف دیگر فرق اسلامی که بدلیل عجز از تحلیل قرآنی این بحث، از منظر برخی روایات به این مسأله مینگرند.
این نگرش کلامی – قرآن شیعه نسبت به موضوع امامت و رهبری عموماً و دکترین مهدویت خصوصاً، موجب ژرف نگری تفکر شیعی در تفسیر آموزههای دینی نظیر «مهدویت» گردیده است.
۳- بعد عقلانی
شاخصه و ممیزۀ دیگر در تفکر شیعی، عقل محوری و رویکرد به عقلانیت میباشد. در تفکر عقل مدار شیعی بر خلاف تفکر عقل ستیز الشعری مشرب برخی از فرق اسلامی، عقل به عنوان منبع غانی شناختهای دینی و دریافت الهامات فکری، پذیرفته شده است.
این رویکرد گرچه در تفکر معتزلی نیز با تأثیر پذیری از تفکر شیعی، تا حدی به چشم میخورد اما آفت تفویض گرای مانع از رویکرد صحیح آنان به این مقوله گردیده است و آنان را در قبال دوری از خطر جبر به بن بست تفویض کشانده است. ولی در تفسیر اعتدالی شیعی به عنوان «الامربین الدمرین» ارزش گذاری به عقل و عقلانیت، بدور از خطر افراط و تفریط (جبر و تفویض)، جایگاه واقعی خود را یافته است و این یکی از مهمترین برجستگیهای تفکر شیعی در حوزۀ مباحث نظری به شمار میآید که آثار بی شماری را در عرصههای فقه، اخلاق و رفتارهای فردی و اجتماعی، به همراه دارد.
بدون شک یکی از شاخصهای اندیشۀ مهدویت، تکیه بر بعد عقلانیت جامعه به عنوان یکی از زیرساختهای اصلی در تحقق اهداف حکومت مهدوی است واساساً عصر ظهور، عصر شکوفائی عقلانیت و جامعۀ بعد از ظهور جامعه خردمندان خواهند بود. به همین جهت یکی از فاکتورهای مهم در تحلیل و طرح دکترین مهدویت رویکرد عقلانی بموضوع است که در تفکر شیعی نمود پیدا میکند.
تفکر شیعی خواستگاه دکترین مهدویت
ممکن است برای بعضی پذیرش این مطلب در بدو امر، قدری دشوار و نوعی انحصارگرائی مذهبی تلقی شود ولی با تأمل کافی نسبت به مبانی فکری فرق و مذاهب اسلامی و مقایسۀ منصفانه در این مورد، جای هیچ تردیدی باقی نمیماند که تفکر شیعی تنها تفکری است که با نگاه جامع و واقع بینانه نسبت به موضوع مهدویت، تحلیل صحیحی از جایگاه واقعی آن داشته باشد.
تفکر شیعی به لحاظ تأثیرات شگرف آن بر نگرشها و رویکردهای فردی و جمعی در حوزههای مختلف عقیدتی و رفتاری و نیز جهت گیریهای کلان سیاسی – اجتماعی خود را قادر به پاسخگویی به اقتضائات و تبیین الزامات مسأله مهدویت میداند به همین دلیل تنها تفکری است که میتواند خواستگاه واقعی دکترین مهدویت را برآورده سازد و لنگرگاه اصلی آن به شمار آید.
در تفکر شیعی، اندیشۀ مهدویت نه یک آرزوی صرف و یا باور برخواسته از خوشبینیها و رؤیاها است تا در ردیف داستانها و افسانههای خیالی قرار گیرد – چنانچه منجی گرائی مسیحی دچار آن شده است – و نه یک فریضه و باور ذهنی صرف و اعتقاد بریده از عمل– چنانچه بیشتر آقایان اهل سنت گرفتار آن هستند – بلکه در تفکر شیعی بحث مهدویت کاملاً یک بحث زنده و کاربردی است که در متن زندگی جریان دارد.
در تفکر شیعی بحث مهدویت اساساً با الگوپذیری، حرکت، شناخت و عمل همراه است و ارج گذاری شیعه به فرهنگ انتظار دقیقا در راستای الهام گیری و الگوپذیری از این تفکر در عرصههای زندگی است.
در تفکر شیعی، سخن از دکترین مهدویت به معنای سخن از طرح، عمل، حرکت و بحث از برنامههای اجرائی و راهکارهای عملی شدن کامل اسلام است. در این نگاه شخص امام مهدی (عج) بعد اجرائی قرآن و سنت و تحقق اهداف آن را در دستور کار خود دارد همان اهداف و آرمانهای که به خاطر نبود زمینه و عدم آمادگی اجتماعی در گذشته در عینیت زندگی پدیدار نگشت و یا اگر هم پدیدار گشت چندان تداوم نیافت و بخاطر بی لیاقتی و یا قدر نشناسی، پایدار نماند.
بر اساس آیۀ مبارکۀ : هولاء فی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله.[۹] روند اجرائی دین اسلام توسط پیامبر اکرم (ص) آغاز گردید اما سرانجام این روند به عهده کسی دیگری سپرده شده است زیرا صدر آیۀ شریفه پیامبر اکرم (ص)را به عنوان برنامه ساز و بنیانگزار اسلام معرفی میکند اما ذیل آیۀ شریفه بحث حاکمیت مطلق و جهان گستر شدن اسلام را مطرح نموده است که ناظر به رسالت حضرت مهدی (عج) در تحقق کامل اسلام میباشد زیرا طبق آیه اجرای مراحل نهائی هدف بعثت پیامبر خاتم (ص) را شخص دیگری که آخرین وحی او است به انجام خواهد رساند که این خود دلیل روشن بر پیوند ناگسستنی امامت و مهدویت با مسأله نبوت میباشد.
در تفکر شیعی طرح دکترین مهدویت در متن امامت، به معنای طراحی یک سناریوی عظیم الهی و تدوین یک سیاستنامۀ پیچیده و قطوری است که خداوند حکیم آن را به عنوان راهکار تدریجی حاکمیت مطلق اسلام در روی زمین، مقرر نموده تا جامعۀ بشری در فرآیند رشد و بلوغ تدریجی خود بطور یکپارچه از مائده الهی قرآن و سنت بهرهمند گردند و به تشکیل جامعه توحیدی خالص «یعبدوننی لا یشرکون بی شیئاً»[۱۰] دست یابند.
به این ترتیب روشن میشود که از نگاه درون دینی، اقتضائات بحث مهدویت در جایگاه یک دکترین تنها با رویکرد شیعی، قابل تحلیل و تبیین است زیرا تفکر شیعی هم در رابطه با خواستگاه فلسفی کلامی و سیاسی فرهنگی موضوع مهدویت به حد کافی حرف و سخن دارد، هم ابعاد عظیم این بحث را در خود منعکس نموده است و هم جلوه های زیبا و بدیع آن را به خوبی به تصویر کشیده است.
شاید به دلیل همین همخوانی و هماهنگی است که امروزه موضوع مهدویت و پاراگرافهای آن قبل از آنی که یک اصل عام اسلامی تلقی گردد، بیشتر به عنوان ویژگی تفکر شیعی در جهان شناخته میشود.
به هر حال آنچه مهم است توجه به انطباق و جوشش اصل مهدویت با تفکر شیعی است که توضیح وتبیین شایستۀ این جوشش و هماهنگی میتواند افقهای جدیدی را در این عرصه بگشاید.
پیوندها:
«شیعه» و «مهدویت» هرگز دو تافته ای از هم جدا بافته نیست و سخن از پیوند این دو به معنای پیوند دو امر بیگانه از هم نیست بلکه به معنای جوشش هر کدام در درون ذات دیگری است. به همین دلیل شناخت هر یکی متوقف بر درک و شناخت صحیح از مفهوم دیگری است و تفکیک میان این دو به خاطر رابطۀ عمیق و ریشه دار آن دو، ممکن نمیباشد.
از این رو پیوند شیعه با مهدویت به معنای تلقی صحیح و نگاه عمیق و همه جانبه به این اصل اسلامی و به معنای تطابق و همخوانی این دو با هم است. این پیوند و جوشش، از دو بعد عقیدتی و تاریخی، قابل تبیین است:
الف- پیوند ایدئولوژیکی
شیعه همواره موضوع مهدویت را با هویت دینی – مذهبی خود یکی میدانند و نگاهش به این مسأله یک نگاه ایدئولوژیکی و فکری عقیدتی است زیرا در نگاه شیعه اندیشۀ مهدویت به عنوان تکیه گاه و تز اصلی شیعه، مورد توجه میباشد چون نظام نامۀ فکری شیعه بر اساس نظام مهدویت، تدوین و تنظیم گردیده است.
این همان تفاوت اساسی و جوهری است که میان دیدگاه شیعه و اهل سنت در مورد شرایط و شئون رهبری دینی بعد از پیامر اکرم (ص) دیده میشود و چون شیعه تضمین الهی یعنی ویژگی «عصمت» را شرط حداقل نصاب جانشینی پیامبر (ص) میدانند، در موضوع مهدویت نیز این فاکتورها را شرط ورود به این بحث میدانند.
اصالت مبانی فکری و نگرش کلامی شیعی به مقولۀ امام شناسی و مسأله خلافت، عامل اصلی اتکاء شیعه به مسألۀ مهدویت میباشد چون موضوع مهدویت با کیان تشیع گره خورده است و لذا هیچ فرقهای در حوزۀ داخلی اسلام به اندازۀ شیعۀ امامیه نسبت به این موضوع تا این حد اهتمام نورزیده و درجهت ترویج و حراست از آن اینگونه از خود مایه نگذاشته اند. تاریخ و مطالعۀ وضعیت فکری– فرهنگی فرق اسلامی، گویای این واقعیت میباشد.
ب- پیوند تاریخی
از نظر سیر تاریخی نیز «شیعه» و «مهدویت» حرکت خود را از یک نقطه آغاز نموده و سرچشمه و زادگاه این دو، به یک حقیقت باز میگردد و آن جریان اندیشۀ امامت در بستر تاریخ است. شیعه هم تاریخ خود را از این نقطه آغاز نموده و هم بعد از تولد دراین بستر، مراحل رشد و شکوفائی خود را طی نموده است و چشم انداز تاریخ آیندۀ خود را با نوید سبز ظهور حکومت مهدوی گره زده است.
در این پیوند عقیدتی – تاریخی، توجه به تأثیرت اندیشۀ مهدویت در بالندگی فکری – فرهنگی شیعه و تداوم و بقای آن، فوق العاده حائز اهمیت است که در این جا لازم است بطور فشرده تأثیرات سیاسی – فرهنگی این پیوند، مورد اشاره قرار گیرد.
نقش بارو دشت مهدویت در حیات سیاسی- فرهنگی شیعه
اصولاً کارکرد سیاسی به لحاظ طبیعت اصطکاک آمیز آن، ذاتاً به موانع و مخطورات زیادی مواجه میباشد که حصول نتیجه را معمولاً دشوار و ریسک پذیر مینماید مخصوصاً آنجای که بنا به دلایلی زمینۀ بروز قابلیتهای سیاسی یک اندیشۀ سیاسی اجتماعی با اعمال محدودیتهای شدید، سلب گردد طبیعی است در چننی فضای، حرکت سیاسی و تداوم بقائ یک اندیشۀ تأثیر گذار، نیاز به انرژی بیشتری خواهند داشت.
از این نظر تاریخ سیاسی شیعه از روزهای آغازین تاکنون، همواره با چالشهای سخت و فراز و نشیبهای نفس گیری، مواجه بوده است و در این راه مؤلنه های سنگین نیز پرداخت نموده است که داستان رنج آور و طومار طولانی آن، فراتر از آن است که قابل بازخوانی باشد.
نکتۀ قابل تأمل در این رابطه این است که مطالعۀ سرگذشت سیاسی شیعه، نشان میدهد که باور داشت مهدویت و نسیم انتظار مهم ترین عامل حفظ و بقاء شیعه در فضای سراسرخفقان حاکم بر تاریخ سیاسی شیعه بوده است و شیعیان با اتکاء به این کانون الهام بخش و انرژی زا، بحرانهای سهمگین و شکنندۀ را پشت سر گذاشتهاند.
نگاهی گذرا به روز شمار تاریخ سیاسی شیعه، گویای آن است که واژۀ «شیعه» همواره با درد، رنج، شکنجه، محرومیت و شهادت و خون قرین بوده است و مهم ترین عامل استقامت جامعۀ شیعی در برابر فشارهای کمر شکنی جباران روزگار همین پشتوانۀ نیرومند روحی روانی باور داشت مهدویت بوده است.
فهرست طولانی مبارزات آزادی خواهانه و قیام های حق طلبانه در برابر حکام وجود زمان، یا همگی از میان جامعۀ شیعی قدام برافراشته و یا حداقل با رهبری فکری آنان بوقوع پیوسته است بسیار انگشت شماراند خیزشهای که ماهیت شیعی نداشته باشند. بهمین جهت مکتب تشیع به عنوان یک مکتب انقلابی، مبارز، ظلم ستیز و عدالت خواه شناخته می شود و کلید واژههای چون: «قیام»، «جهاد»، «شهادت»، «عشق»، «سازش ناپذیری» و … شاخصهای اصلی فرهنگ و ادبیات سیاسی شیعه محسوب میشود.
ذکر این نکته نیز ضروری است که شیعه در کنار بهرهمندی از عامل روحی روانی اعتقاد به مهدویت و انتظار از یک سرمایۀ عظیم و الگوی عملی دیگر یعنی عنصر «عاشورا» و قیام امام حسین (ع) نیز بعنوان نماد مقاومت تشیع، برخوردار بوده است. نقش بی بدیل عامل «عاشورا» در روند مقاومت و عزم سیاسی شیعه، فوق العاده مهم و برجسته میباشد. نهضت عاشورا در بینش سیاسی شیعه، سرآغاز مبارزات خونین تاریخ تشیع، شناخته میشود که موج بیداد کنندۀ آن، تاریخ را یکجا در خود فرو برده و ناظران را به حیرت واداشته است و نام مقدس «حسین» (ع) در اوج این قلۀ موج قرار دارد.
ترکیب زیبای «عاشورا» و «انتظار» در فرهنگ شیعی، به معنای ترکیب شعور و شور انقلابی با عشق و امید به آینده است و استراتیژی مبارزاتی شیعه بر اساس این ترکیب عمیق و زیبا، ترسیم گردیده است. شیعه با الهام و الگو پذیری از این دو عامل تحول آفرین، حرکتهای اصلاحی و افتخارات بزرگی را در تاریخ وزین سیاسی خود خلق نموده است که در این میان پیروزی انقلاب اسلامی و استقرار حکومت اسلامی با بینش شیعی در ایران به رهبری امام خمینی (ره) و هدایت روحانیت شیعه را میتوان به عنوان «نقطه عطف» مبارزات سیاسی شیعه، یاد نمود که به جامعه شیعی رویش مضاعف و به جهان اسلام هویتی دوباره بخشید.
در بعد فرهنگی نیز نقش باور داشت مهدویت در حیات فکری – فرهنگی شیعه، یک نقش کلیدی و تعیین کننده است زیرا همۀ نشاط و سر زندگی، پویایی و بالندگی فرهنگ شیعی به خاطر برخورداری از چنین کانونی است که در مرکز شیعی قرار دارد.
دکترین مهدویت و جهان معاصر
با توجه به آنچه در مورد خواستگاه درون دینی دکترین مهدویت، اشاره گردید، هم اکنون این پرسش جای طرح دارد که: دکترین مهدویت در شرایط رقابتی وضعیت حاکم بر افکار جهانی، از چه موقعیت و جایگاهی برخوردار است؟ و آیا اساساً شرایط جهانی، آمادگی ورود به این بحث مهم و سرنوشت ساز را دارد؟ ظرفیتها و قابلیتهای جهانی شدن این طرح، در شرایط کنون چیست؟
اینها پرسشهای کلیدی و اساسی است که بررسی و دست یابی به پاسخ آن، نیازمند شناخت فرصتها و تحلیل و ارزیابی فضای فکری موجود از یکسو و نگرش کاربردی نسبت به مباحث مهدویت از سوی دیگر، میباشد که این امر مستلزم شناخت اندیشهها و جو حاکم در این عصر خواهد بود.
عصر ارتباطات و جنگ تئوری ها
امروز ه در محافل خبری، رسانهها، مجلات، روزنامهها و محاورات روزانه، این سخنی دهن پر کن، بر سر زبانها جاری است که: «این عصر، عصر ارتباطات، انفجار اطلاعات وسلطۀ رسانهها و… است»!؟ این سخن بیش از آنکه یک احساس روشنفکر گرایانه و اغراق آمیز باشد، بازتاب واقعیتهای عینی ناشی از پیامدهای اجتناب ناپذیر تحولات صنعتی و تکنیکی در عرصههای مختلف زندگی امروزی است.
دراین دوره بخاطر رشد چشمگیر تکنولوژی، صنعت و فن آوری اطلاعات، عنصر «اطلاع رسانی» و «اطلاع یابی» در چرخش زنجیرهای تعاملات جامعۀ امروزی، نقش نخست را دارد. در این عصر بدلیل وابستگی شدید انسان به فرآوردههای صنعتی و تکنولوژیکی، طرز زندگی و شیوۀ رفتارهای اجتماعی انسان، بیش از آنکه برخواسته از گزینش و انتخاب شخص باشد، تحت تأثیر القائات و رویکردهای پیرامونی، صورت میپذیرد.
با شبکهای شدن تعاملات جهانی بعد از انقلاب صنعتی، همچنانکه گسترش شعاع وابستگیها و افزایش قدرت تأثیر گذاری در روابط اجتماعی، زمینه را برای تحریک طمع ورزی و اشتهای افزون طلبی قدرتهای استعماری، فراهم ساخته و آنان را به جنگ و نزاع واداشته است، در عرصۀ فرهنگ و اندیشه نیز امکان عرضه و تقابل اندیشهها بیش از گذشه، مساعد گردیده است.
پیچیدگی این درگیری و تعارض در این است که رویاروی میان قطبها از حالت تعارض فیزیکی به فاز نامحسوس جنگ روانی تغییر یافته است و میدان دار اصلی این جنگ نامرئی نیز نظریه پردازان و کارشناسان حرفهایاند زیرا دراین نبرد سیاسی– فرهنگی، گر چه نقش سیاستمداران بیشتر برجسته انگاشته میشود ولی فرماندهی این جنگ را تئوریسینهای پشت صحنه بر عهده دارند. به همین جهت این جنگ را میباید نبردو تقابل میان تئوریها دانست که ریشه در تفاوت های ذاتی و رقابت فرهنگها، تمدنها و ایدآلهای مختلف دارد.
خصوصیات این جنگ و رقابت در این است که: قلمرو و عرصۀ رقابت در آن، جهانی است، ابزار جنگ در این رقابت، ابزار تبلیغاتی – فرهنگی است، هدف رقابت و آنچه که تیرها به سوی آن نشانه رفته است – کنترل و مدیریت افکار و ارادۀ جهانی در راستای مقاصد خاص، سیاسی، اقتصادی، دینی، فرهنگی و… است.
آنچه در این عرصه برای جلب افکار عمومی اهمیت دارد، ارائه یک ایده جامع و طرح جذاب برای پاسخگوی به نیازها و ایدآل های انظار عمومی است. از این رو کارائی و توان پاسخگوی یک نظریه و ایدهای، مهم ترین شرط موفقیت در این عرصه خواهد بود.
سؤالی که در این جا مطرح است این است که آیا تاکنون اندیشمندان در مورد دورنمای آیندۀ تاریخ، طرح و پیش بینی روشنی داشته اند؟ آیا الگوی خاصی طراحی و ارائه نمودهاند؟ آیا نظریات و تئوریهای موجود میتوانند پاسخگوی نیازهای آیندۀ جهان رو به رشد و ترقی، باشند و بشر خسته از روزمر ّگی و گرفتارحیلههای دوره ای موجود را به آرمان گمشدۀ شان رهنمون سازند؟ و…؟
اجمالاً پاسخ این سؤالات، منفی است. آنچه مشاهده میشود نسخههای بی نتیجه ایست که از سوی نظریه پردازان پر ادعا، برای نجات و سعادت بشر معاصر تجویز گردیده و آن را به عنوان ایدآلهای بشری در زمان حال و آینده قلمداد نمودهاند و مدتها ذهن بشر را به خود مشغول و معطل ساختهاند.
پیشنهاد بهشت خیالی تئوری مارکسیزم یکی از این دست نسخههایی است که حدود یک قرن، بخش وسیعی از مردم جهان به آن چشم دوخته و امید بسته بودند و امروزه در بایگانی تاریخ جای دارد.
در میان اندیشمندان مغرب زمین نیز، آنچه مدتها است نگاهها را به خود جلب نموده و تا حدی چشم پرکن در نظرها جلوه مینمایند، نسخۀ «لیبرال دموکراسی» حاکم بر جهان غرب است. امروزه الگوی لیبرال دموکراسی به عنوان تئوری برتر و آخرین الگوی تکامل یافتۀ تفکر بشری از سوی نظریه پردازانی چون «فرانسس فکویاما» (پژوهشگر آمریکایی ژاپنی الاصل) – به مردم جهان توصیه میگردد.
به عقیدۀ وی پایان تاریخ زمانی است که انسان به نظام و شکلی از جامعۀ انسانی دست یابد که در آن عمیقترین و اساسیترین نیازهای بشری برآورده شود و با ظهور و سلطۀ الگوی لیبرال دموکراسی– بشر، امروز ی به چنین جایگاهی رسیده است بطوریکه نمی توان برای او دنیای متفاوت بهترازآن را تصور کرد! چرا که هیچ نشانهای از امکان بهبودی بنیادین نظم جاری وجود ندارد. با پیروزی لیبرال دموکراسی بر رقبای ایدئولوژیک خود نظیرسیستم های چون: سلطنت موروثی، فاشیسم، کمونیسم و … در سراسر جهان، اتفاق نظر مهمی دربارهی مشروعیت لیبرال دموکراسی به عنوان تنها نظام حکومتی موفق به وجود آمده است. افزون بر آن الگوی لیبرال دموکراسی، اوج تکامل ایدئولوژیک بشر و آخرین شکل حکومت در مقام پایان تاریخ، میباشد.[۱۱]
از نظر وی الگوی لیبرالیسم در حال جهان گیر شدن است و مردم جهان به زودی از مزایا و محاسن آن بهرهمند خواهند شد! دلیل وی بر این خوشبینی نیز شکست کمونیسم در مصاف با غرب است. وی از پایان جنگ سرد، پایان درگیریهای ایدئولوژیک را نتیجهگیری نموده و آن را به معنای پیروزی ارزشهای لیبرال غربی و برتری مطلق الگوی لیبرال دموکراسی در جهان، دانسته است.
پس از وی افرادی چون «الوین تافلر» روزنامه نگار مشهور آمریکایی نیز در کتاب «موج سوم» خود، تفکر لیبرال غربی مبتنی بر دموکراسی را با همۀ اشکالات عملی آن که تاکنون بروز داده شده است، بهترین راه و رسم ممکن برای زندگی اجتماعی میداند.[۱۲]
این در حالی است که آنچه در تفکر لیبرال به عنوان «دموکراسی» و تساوی حقوق و شرکت آحاد جامعه در سرنوشت سیاسی– اجتماعی در رأس ارزشهای غرب قرار دارد، حتی با معیارهای عقلانی و پذیرفته شدۀ عرف جهانی نیز قابل دفاع نمیباشد. و حداقل با این کلیت نمیتوان آن را توجیه نمود.
اگر گفته شود: در دنیا احمق ترین اصل همین اصل تساوی آراء شهروندان در تعیین سیستم سیاسی – حکومتی است، این سخن غیر واقع بینانه نخواهد بود زیرا طبق این اصل نظر، یک پروفسور و عالم و دانشمند بایک پیره زن نابخرد مساوی و ارزش یکسان دارد در حالیکه عملا در سایر موارد هرگز نظر یک کارشناس و صاحب تخصص با نظر فرد عادی، مساوی نیست. جالب است که در همه جا، لیاقت، تعیین کنندهای ارزش کار افراد است و سخن از «کار را به کاردان بسپار» در میان است اما وقتی موضوع اصلاح ارادۀ جامعه و انتخاب نوع سیستم حکومتی که سرنوشت انسانها درآن رقم می خورد، مطرح میشود، ملاکهای برتری نظیر: لیاقت، صلاحیت، تخصص، نبوغ و بلوغ و… همه به فراموشی سپرده میشود.
گذشته از اینکه رأی اکثریت نه معیار حقانیت است و نه واقعی است زیرا آنچه در صحنهای انتخابات، تعیین کنندۀ اکثریت است تبلیغات و زدوبندهای پنهان است. در این صحنه سرنوشت یک ملت به دست افرادی گذاشته میشود که وامدار هزینههای انتخاباتی شرکتها و وابسته به جریانات حزبی خاصی است که از این نمایش، صرفاً به عنوان پلی برای دست یابی به اهداف خاص سیاسی – اقتصادی و مشروعیت بخشیدن به حاکمیت خود استفاده می نمایند.
از همۀ اینها گذشته، دموکراسی مدل غربی، ماهیته یک استبداد قراردادی است که فقط عنوانش آزادی است زیرا در دموکراسی توافق بر این است که پنجاه در صد به علاوۀ یک، حاکم، و پنجاه درصد منهای یک باقی افراد همگی محکوم و برده باشند و زمام اختیارشان را در دست اکثریت به علاوه یک، بسپارند.
کالبد شکافی الگوی «لیبرالیسم» نشان میدهد که این تفکر ماهیۀً ترکیبی است از دوموءلفه اصلی: اومانیزم و سکولاریزم. تفکر لیبرال از آن جهت که مبدأ تحولات و پشتوانه نظام ارزشی و قانونگذاری را خواست انسان و اعمال تمایلات او در قالب رأی اکثریت میدانند، یک تفکر اومانیزم و انسان محور است چون هدفی غیر از اشباع خواسته های اکثریت ندارد و در چشم انداز نگاهش جز ارضای خواسته های نفسانی و حداکثر بهرهگیری از لذات مادی و طبیعی، چیزی دیگری نمیگنجد و از آن جهت که در تحلیل قضایا، عقلانیت تجربی را جایگزین عقلانیت وحیانی نموده و بر هر آنچه خارج از حوزهای آزمون حسی باشد، خط بطلان کشیده است، یک تفکر سکولار و دین ستیز است.
نتیجه: اینکه الگوی لیبرالیسم به عنوان مهم ترین فراوردۀای فکری اندیشمندان غربی، از نظر سیاسی– اجتماعی یک استبداد مشروع است و از نظر فرهنگی یک تفکر دین گریز و سکولار است و از نظر خواستگاه، دارای اهداف و گرایشهای اومانیستی است. از این رو ماهیت الگوی پیشنهادی امثال «فکویاما» ترکیبی است از مؤلفه های یاد شده که محتوای اصلی و چهرهای غالب آن، رویکرد افراطی به گرایشات امانیستی است.
تفکر لیبرال غربی با ظهورشکاکیت عقلی وگرایش به پژوهشهای علمی صرف به تدریج ازگزارههای دینی و ایمانی فاصله گرفت و با اصل قرار دادن جنبههای ناسوتی انسان، تعالی معنوی و روحی را از ساحت زندگی انسان کنار گذاشت و نقش کمرنگی که در ابتدا برای «خدا» مد نظر بود یکباره نادیده انگاشت.
حقیقت این است ارتعاشات فکری نظریه پردازان پرادعا و پرجمداران تئوری لیبرال دموکراسی غرب، بیش از این کشش وتوان درک واقعیت را ندارند و از آنان انتظاری بیش از این نباید داشت چون عذر آنان ـ طبق بیان حکیمانۀ قرآن کریم ـ جهل و کوته فکری آنان است:[۱۳]
بدون شک اندازههای فکری مدعیان بلند پروازی پایان تاریخ کوتاه تر از آن است که برای نظام آینده تاریخ انسان طرح و سخنی داشته باشند زیرا سخن از الگوی ایدآل انسانی بدون انسان شناسی، حرفی است بی پایه و گزاف که نه تنها فرجام نیک را برای بشر به ارمغان نخواهند آورد بلکه آثار نکبت و پیامدهای فاجعه بار آن طولانی تر از آن است که قابل فهرست باشد.
دکترین مهدویت یا تئوری برتر
هم اکنون – با توجه به آنچه قبلاً اشاره گردید- پرسش اصلی بحث این است که در عصر انفجار اطلاعات و رقابت فرهنگها و ایدئولوژی ها، آیا وقت آن نرسیده است که با استفاده از استعدادها و فرصتهای بوجود آمده، دکترین مهدویت را به عنوان یک تئوری برتر، در دستور کار افکار جهانی و محافل علمی و بین المللی قرار داد؟
پاسخ این پرسش مهم – فی الجمله مثبت به نظر میرسد. اما باید توجه داشت که اولین قدم در این راستا، رویکرد اثباتی به موضوع یعنی معرفی و تبیین و شناسائی برجستگیهای ذاتی تئوری مهدویت در مقایسه با دیگران است و آنچه در مقام مقایسه و موازنه، معیار برتری یک اندیشه و نظریه نسبت به سایر نظریات، محسوب میشود، برتری اصول، برنامهها و اهداف مطرح در آن است زیرا آثار و نتایج هر تفکری متناسب با اهداف و شاخصهای تعریف شده در آن خواهند بود.
شاخصهای تئوری برتر:
در یک نگاه اجمالی می توان معیارها و شاخصهای مهم یک تفکر و تئوری برتر را در چند اصل اساسی خلاصه نمود:
۱- هماهنگی و همسازی با فطرت.
۲- جامعیت اهداف و برنامه ها .
۳- آرمانی بودن اهداف.
۴- کارامدی.
۵- عقلانیت.
از این لحاظ، تئوری مهدویت تنها نظریۀ است که همۀ فاکتورهای یاد شده، در اهداف و برنامههای آن لحاظ گردیده و پتانسیلهای لازم جهت تحقق آن را در حداکثر ممکن دارا میباشد. در دکترین مهدویت عنصر فطرت، زیر بنای همۀ جهت گیریها است و نیز از نظر جامعیت، دارای ساختار کار آمد، عقل پذیر و محتوای فراگیرو همه جانبه نگر است که اهداف بلند و آرمانی بشر را به بهترین وجه در خود منعکس نموده است.
نتیجه اینکه: جهان معاصر با همۀ دستاوردهای علمی و تکنیکی آن، در میان جنجالها و موج آفرینیهای موجود، سرانجام خود را برای برون رفت از بن بستهای موجود و رهیافت به مدیریت پیچیدهای عصر آینده – ناگزیر از یک انتخاب سرنوشت ساز خواهند دید و آن جز رویکرد به نظام عقلانی و جامع مطرح در تئوری مهدویت، چیز دیگری نمی تواند باشد زیرا هیچ طرح جایگزین دیگری، برای آن وجود ندارد. این ادعا نیز نه از روی اغراق و خوشبینی افراطی و یا تعصب و احساسات مذهبی- بلکه بر اساس مقایسهای منصفانه و نگاه واقع بینانه نسبت به مبانی، موءلفه ها و پتانسیلهای تئوری مهدویت نسبت به دیگر دیدگاها و نظریه ها، ابراز میگردد.
زیرساختهای تئوری مهدویت
نظام مهدوی ماهیه یک نظام دینی – سیاسی است که موضوع کار آن «انسان» و چار چوب و معیارهای آن «دین» می باشد. به همین جهت این دو موءلفه یعنی: « انسان » و گستره ای نیازهای آن از یک سو ، «دین» و بایسته های آن از سوی دیگر، می باید به عنوان دو زیر ساخت اصلی که اساس تئوری مهدویت مبتنی بر آن است، مورد توجه قرارگیرد. از طرف دیگر در تئوری مهدویت ، نگاه و رویکرد به این دو مقوله نیز نگاه جمعی و حکومتی است که زیر برنامه ها و کلیات آن مرتبظ و به هم پیوسته است . از این روی تحلیل جامعیت و برتری تئوری مهدویت ، نیاز مند توجه و تعمق کافی نسبت به جایگاه انسان و نقش و کار کرد دین در این راستا است .
۱ – جایگاه انسان در تئوری مهدویت
بررسی خواست ها و تعیین قلمرو و جایگاه انسان در یک اندیشه سیاسی– حکومتی ، مهم ترین شاخص برای سنجش اصالت و جامعیت یک تفکر، به شمار می رود زیزا هر اندیشه سیاسی– حکومتی، چه جنبه دینی و قدسی داشته باشد و یا صرفا یک قرار داد اجتماعی باشد، در هر حال یک امر اعتباری است که بمنظور ساماندهی و پاسخگوی به نیازهای مادی و معنوی انسان ارائه می گردد . بدیهی است که تعریف و یعیین خواستها و نیازهای انسان و تدارک طرح و برنامه برای آن بدون تعریف و شناخت صحیح ازخود انسان و اندازه های و جودی او ممکن نخواهد بود .
آنچه مهم است روشن شدن این واقعیت است که آیا دائره نفوذ و امتداد حرکت انسان تا کجا است ؟ تا این پرسش مهم روشن نشود و حدود و کرانه های هستی انسان شناخته نشود، سخن از طرح و برنامه و ارزش گذاری انسان ، مفهوم نخواهند داشت.
تئوریها و حکومتهایی که جامعه انسانی را تا سر حد یک دام پروری بزرگ ، پائین می آورند نه تنها به این همه وحی و کتاب و پیامبر و امام نیاز ندارند که حتی به عقل ( قوه سنجش و انتخاب ) نیز نیازی نخواهند داشت. تنها غرایز و فکر (قوه نتیجه گیری ) و تجربه برای وی کافی است چون برای روشن کردن یک چراغ فتیله ای احتیاج به نیروی اتمی نخواهد بود. اگر استمرار و ارتباط انسان لحاظ نشود می توان به همین حکومتها، با شکل و شمایل قرار دادی و حکومت دانشمندان و نخبگان، دل خوش کرد و با روشهای گوناگون به کنترل حاکم پرداخت و او را به کار مردم کشاند.۱
اما اگر انسان در رابطه با ابدیت مطرح شود و پیوند او با همه هستی مد نظر قرار گیرد طبیعی است که برای انسان مستمر و مرتبط با عوالم: متیقن، محتمل و مظنون چاره ای چز پیوند با مرکزی که به تمامی این مجموعه ها آگاه باشند ، نخواهند بود زیرا نظامی که رابته او را با همه این عوالم تعریف و تنظیم ننمایند برای او پاسخگو نخواهند بود .
واقعیت داستان نیز چنین است که انسان در وسعت هستی و کل نظام جهانی مطرح است . مسأله این است که انسان هم استمرار دارد و هم در این استمرار اتصال و پیوند دارد ، پیوندی با جامعه و پیوندی با کل نظام هستی . این تنگ چشمی است که انسان فقط در محدوده جامعه و هفتاد سال دنیا مطرح شو د.۲ اگر چنانچه انسان را در کل نظام هستی مطرح کنیم ناچار این انسان با این پیوند و ارتباط ، به حکومت و نظامی هماهنگ با نظام هستی و حاکمی آگاه به این نظام و قانونی منبعث از واقعیات این نظام ، نیاز خواهند داشت . در این نگاه گر چه تاریخ آغازین انسان مشخص و محدود است اما کرانه های فرجامین آن نا متناهی است و نیازمند به سیستم و نظامی است که بلندای قامت انسانی را در بر گیرد.
مهم ترین تفاوت نظام حکومت مهدوی با سایر نظامها و تئوری ها در همین نکته اساسی نهفته است امروزه اهداف حکومتها فقط در تأمین امکانات رفاهی ، آموزشی ، بهداشتی ، حفظ امنیت و …. خلاصه می شود و ترقی ، پیشرفت و تکامل جامعه انسانی را فقط با مقیاس: خوراک ، پوشاک و مسکن ارزش گذاری می نمایند. بدیهی است که چنین سیستم هایی که توجهش معطوف به کسب ثروت ، قدرت، و اشباع تمایلات مادی بشری می باشند، نمی توانند اهداف متعالی انسانی را بر آورده سازند .
در تئوری مهدویت تک تک افراد به عنوان برگزیده گان خلقت، از کرامت خاصی بر خوردارند که می باید هر کدام مظاهر اسماء و صفات الهی باشند . اهداف حکومت مهدوی نیز بر پایه ها و ریشه های دیگری استوار است که بسی عمیق تر و فراتر از پاسداری از امنیت و تأمین رفاه و معیشت مردم است .
بنابر این شرط نخست یک تئوری جامع ، نوع تلقی آن نسبت به جایگاه انسان و همخوانی اهداف آن با نیازهای واقعی او است. بر این اساس ارزیابی و سنجش میزان صلاحیت و یا نا رسائی تئوری های مدعی سامان بخشی امور انسان ، چندان دشوار نمی باشد.
۲ – نقش دین در تئوری مهدویت.
دومین شاخصی که در تحلیل ماهیت و اهداف نظام مهدوی ضروری است مورد توجه قرار گیرد شناخت قلمرو و گستره کار کرد دین در عرصه زندگی است زیرا نظام مهدویت – چنانچه اشاره شد – ماهیته یک نظام دینی است که قلمرو و گستره آن نیز مبتنی بر قلمرو و گستره ای دین است .
دین، اصطلاحا عبارت است : از مجموعه عقاید ،اخلاق و قوانین و مقرراتی که برای اداره امور فردی و اجتماعی انسانها و تأمین سعادت دنیوی و اخروی آنان ، تدوین شده است.۱
با این تعریف روشن می شود که دین همه ای مجال های زندگی بشر را در بر می گیرد و حوزه کار کرد دین شامل همه عرصه های فکری ، رفتاری ، مادی و معنوی ، می شود و برای همه موضوعات مرتبط با زوایای زندگی انسان ، طرح و برنامه دارد .
بنابراین همچنانکه دین نسبت به مسأله ای از مسائل اخروی انسان بی تفاوت نیست ، نسبت به مسائل دنیوی وی نیز نمی تواند بی تفاوت باشد. دین باید در همه عرصه های: علم ، فرهنگ ، تمدن ، اقتصاد ، سیاست ، حکومت ، هنر ، صنعت ، خانواده و … حضور داشته باشند.۲ به همین جهت گستره و اهداف حکومت را نیز دین مشخص می نماید.
در تئوری مهدویت ، حکومت نمی تواند کار کرد غیر دینی داشته باشد زیرا تبیین نیازها و تنظیم روابط پیچیده و گسترده انسان در همه عرصه ها را دین بر عهده دارد و مرزهای باید و نباید را دین تعیین می نماید . به همین دلیل مأموریت اصلی حضرت مهدی (عج) در انقلاب جهانی موعود ، حاکمیت مطلق دین در گستره جهانی است.
اینکه قرآن کریم غلبه و حاکمبت انحصاری دین اسلام را در چند جای قرآن، مورد تاکید قرار داده است، بدلیل اهمیت و نقش محوری دین در عصر ظهور است و لذا در چند سوره این فراز را می فرماید: هو الذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله. ۱ اواست خداوندی که پیامبرش حضرت خاتم (صلی الله علیه وآله) را همراه با دین اسلام برای هدایت مردم فرستاد تا این دین را بر همه ادیان دیگر پیروز نماید . در این آیات هدف از بعثت پیامبر خاتم (صلی الله علیه وآله) نیز حاکمیت مطلق دین اسلام ذکر شده است که اجرای کامل آن در عصر ظهور خاتم اوصیا (عج) تحقق خواهند یافت.
ضرورتها و راهکارهای جهانی شدن اندیشۀ مهدویت
امروزه با توجه به گسترش ارتباطات وتعاملات در حوزه های اطلاع رسانی ، فرهنگ، اقتصاد و تصمیم گیریهای سیاسی، شرایط جهانی به سمت فشردگی و یکپارچه سازی به پیش می رود. آنچه به عنوان بحث جهانی شدن و یا جهانی سازی مطرح است نیز ناشی از این حرکت پرشتاب و متغیر بودن شرائط جهانی است. این بحث گر چه ابتدا در میان تئوری پردازان غرب مطرح شد و به عنوان نظریۀ « دهکده جهانی » مارشال مک لوهان معروف گردید ولی امروزه بحث جهانی شدن کلید واژه ای غالب نظریات مطرح در محافل اندیشمندان معاصر به شمار می رود.
قطع نظر از اینکه این حرکت ماهیته یک روند صرفا طبیعی است یا دست های نامرئی پشت سر آن است ، آنچه مسلم است این است که به موازات این حرکت ، تلاشهای وسیعی از سوی مراکز قدرت در غرب جرایان دارد تا با الگو دهی و تئوری سازی کاذب ، افکار جهانی را برای پذیرش الگوهای غربی آماده نمایند و مسیر این روند را به سمت اهداف مورد نظر خود منحرف سازند.
در چنین شرایطی که اذهان عمومی شدیدا نیازمند تغذیه فکری است و ازسوی دیگر با توجه به بن بستهای لا ینحل تئوریها و الگوهای غربی ـ چنانچه قبلا اشاره گردید – به نظر می رسد که طرح « دکترین مهدویت » و نظریه سیاسی حکومت عدل جهان اسلام ، مهمترین فریضه ای است که اندیشمندان جهان تشیع و حوزه های علمی فرهنگی، می باید آن را در دستور کار گفتمان جهانی قرار دهند و با روشهای کارشناسانه ، سازوکارها و راهکارهای عرضه این تفکر در معرض قضاوت و انتخاب افکار جهانی را، بطورجد مورد بررسی قرار دهند.
امروزه نقش افسانه ای و حیرت انگیز عنصرتبلیغ یا « تبلیغات » ۱ در عرصه جنگ روانی ، برای تسخیر افکار عمومی و فرهنگ سازی الگوهای مورد نظر، با استفاده از ابزار و روشهای پیچیده آن ، بر هیچ فرد آگاهی پوشیده نمی باشد . در این جنگ نا محسوس گر چه بعد سخت افزاری و نقش ابزار و وسایل ارتباط جمعی را نمی توان نادیده گرفت ولی آنچه تعیین کننده است بعد نرم افزاری مسأله یعنی: تولید ایده و فکر و نیز قالبهای ارائه و تزریق آن در شریانهای ذهنی جامعه ، می باشد.
البته روشن است که کارایی و دوام اندیشه های باطل ، بیشتر به تظاهر و حق تمائی و تلاشهای ریا کارانه آنان ، وابسته است و با برملا شدن حیله ها و ماهیت شیطانی آنان ، تاریخ مصرف آن نیز به پایان می رسد زیرا با طل و افکار بی مایه هیچگاه پایدار و استوار نیست بلکه همانند کفی۲ است که فقط با سوء استفاده از امواج طوفان ، فرصت جولان ۳ پیدا می کند و لذا پاد زهر تبلیغات باطل و ریا کارانه نیز آگاهی بخشی و افشای چهره دروغین باطل از یکسو و عرضه ای اندیشه های اصیل و فطری از سوی دیگر است . اندیشه مهدویت با توجه به تحلیل واقع گرایانه از انسان و جهان و با توجه به برجستگیها و جاذبه های ذاتی آن، می تواند در این عرصه پایه و اساس تبلیغات حق مدار قرار گیرد.
نگاهی به وضعیت شکننده جهانی و سرخوردگی های ناشی از هیا هوی تبلیغاتی، بویژه موج خشم و تنفر نسبت به واژه هایی نظیر : « استعمار » ،«ابرقدرت» ،« حق وتو» و ….همه گویای آن است که عطش عدالت خواهی در اذهان عمومی به تدریج تشدید می شود و جهانیان با تجربه مکرر تئوری های دروغ پرداز و افول پی درپی اندیشه های پوچ ، خلأ سیستم و نظام مبتنی بر محور عدالت را ، به خوبی احساس می نمایند گر چه این احساس به زبان قال کمتر ابراز می گردد .
نگارنده معتقد است که فضای جهانی برای طرح « دکترین مهدویت » تا حد زیادی مساعد گردیده است و عمیقا بر این باور است که امروزه شیعه می تواند با تکیه بر این پایگاه تئوری ساز و با استفاده از توان فوق العاده وسایل ارتباطی روز ، ابعاد سعادت آفرین اندیشه مشرقی « مهدویت» را برای انسانهای بی شمار تشنه عدالت، عرضه نماید و افکار جهانی را تسخیر و مجذوب این اندیشه فطری و الهی خود سازد. زیرا اندیشه «مهدویت» از نظر برد تبلیغاتی در مقایسه با سایر تئوریهای مطرح ، با توجه به اهداف آرمانی آن ، بیشترین جذبه را دارا می باشد .
این پشتوانه غنی فکری ، امرو زه شیعه را در موقعیت فوق العاده ممتازی قرار داده است و قدرت مانور دهی تفکر شیعی را – حتی در شرایط نامتعادل کنونی – در مصاف با فراورده های فکری غرب ، به شدت افزایش داده و تفوق و برتری آن را تضمین نموده است. شرط این مهم نیز توجه کافی به ضرورتها و درک قابلیتهای این تفکر است که مهمترین آن عبارت اند از:
۱- بازگشت به هویت دینی مذهبی و اعتقاد عمیق به اصالت فکری فرهنگی شیعه.
۲ – دشمن شناسی و براورد دقیق ضعفها و بن بستهای موجود .
۳ – استفاده از روشها و تکنیکهای جنگ روانی و علمی فرهنگی ، متناسب با اقتضائات شرایط و زمان.
این طرح اگر چنانچه با روشهای کارشناسانه و علمی در ذائقه انسانهای تشنه حقیقت ، تزریق شود تأثیرات عمیق و ثمر بخشی را به دنبال خواهند داشت و جهت گیریهای عمومی را از حالت قطب بندی فعلی خارج و گزینش جدیدی را در برابر آن قرار خواهند داد .
در چنین حالتی گر چه دنیا پرستان قدرت طلب در برابر چنین طرحی خواهند ایستاد و مقاومت خواهند کرد اما خرد جمعی جامعه جهانی بدون شک از طرحی مبتنی بر عدالت فراگیر و آ سایش و امنیت جهانی ، استقبال خواهند نمود .
بدون شک تحقق این مهم، بایسته ها و راهکارهای خاص خود را می طلبد که در دو سطح کلان قابل طرح است : یکی در حوزه درون دینی که مستلزم فرهنگسازی و نهادینه شدن آن در جوامع شیعی و اسلامی است. دوم ،عر ضه این طرح وتفکر در سطح جهانی و بین المللی.
الف : فرهنگ سازی درونی
منظور از فرهنگ سازی درونی ، تبدیل شدن این بحث از حالت اعتقاد و باور صرف به یک جریان اجتماعی و تفکر غالب است به گونه ای که آثار آن در تمامی عرصه ها و محیط ها ، ظهور و نمود داشته باشد . روشن است که نهادینه شدن این تفکر کاری است دشوار که نیاز به تمرین مستمر و کار کرد فرهنگی در سطوح مختلف جامعه مخصوصا در مراکز علمی ، دانشگاهی ، اماکن مذهبی ، نهادها و ارگانهای متولی امور فرهنگی و … دارد زیرا کار کرد فرهنگی، هم اندیشه ساز است و هم الگو پرداز مخصوصا آنجایی که مسأله، ریشه ای دینی و اعتقادی نیز داشته باشد .
اساسا منطق اسلام و برتری اندیشه مهدویت در تقابل با سایر اندیشه ها ، بر پایه ای برتری فرهنگی استوار است تا غلبه نظامی . چون اندیشه مهدویت ماهیته دینی – فرهنگی است و تفوق و چیرگی اسلام در عصر ظهور بر سایر ادیان نیز قبل از آنکه یک غلبه نظامی باشد ، یک چیرگی فرهنگی و تمدنی است .
از اینکه در آیات قران کریم در مقام بیان غلبه و پیروزی نهایی اسلام از کلمه « لیغلبه» استفاده نشده است و به جای آن کلمه « لیظهره»۱ به کار برده شده است، نیز می توان این مطلب را استفاده نمود زیرا واژه «غلب» بیشتر معنای قهر آمیز بودن و پیروزی نظامی را می رساند اما واژه « ظهور» شدت آشکار بودن و مبرهن بودن مسأله را افاده می کند و گویای حداکثر نمود پیروزی منطق و برتری فرهنگ اسلامی است بطوریکه درودیوار همه شاهد برتری و حقانیت اسلام می باشد .
بنا براین تعبیر « لیظهره علی الدین کله » در قرآن، از سیطره دین اسلام در حد احساس ملموس بشری ، خبر می دهد که نه تنها در سطح دانشگاههاو مراکز علمی جهان بلکه در سطح ادراکات مردم کوچه و بازار نیز جلوه گر خواهند بود ۲.
از این روی ، تحلیل قرانی مسأله نیز گویای آن است که اصالت فرهنگی اندیشه مهدویت مهم ترین عاملی است که سر انجام مو جبات گسترش و سیطره ای دین و فرهنگ اسلام را در جهان ، هموار خواهند ساخت. بدیهی است که پیش شرط گسترش این تفکر، فرهنگسازی وتعمیق درونی این با ور، خوا هند بود.
ب – طرح بین المللی گفتمان مهدویت
چناچه اشاره گردید- یکی ازاولویتها وراهکارهای جهانی شدن اندیشه « مهدویت» و طرح وترویج آن، قرار دادن این موضوع در مدار گفتمان و دیالوگ های بین المللی است. این بحث با توجه به ضرورت مبرم آن ، از چند جهت قابل تأمل است.
موضوع گفتمان
مسأله « منجی گرائی » و « موعود شناسی » را می توان به عنوان نقطه مشترک پیروان ادیان و آئین های مختلف ، موضوع گفتمان بین الادیان قرار داد و این بحث، مخصوصا در میان اسلام و مسیحیت زمینه های بیشتری دارد .
محورهای گفتمان:
چند چیز را می توان به عنوان محورهای گفتمان و هم سنخی اندیشمندان ادیان مختلف مخصوصا عالمان مسلمان و جهان مسیحیت ، عنوان نمود :
۱ – بررسی ویژگی های جامعه آرمانی موعود.
۲ – بررسی ویژگیهای رهبری موعود.
۳ – مقایسه نظریات ادیان مختلف در رابطه با موضوع منجی گرایی و موعود شناسی.
۴- بررسی نقش ادیان درپیدایش تمدنهای بزرگ بشری. و…
این گونه گفتمانها، هم می تواند به صورت زنده و مستقیم از طریق تشکیل همایش های بین المللی و مناظرات علمی ، صورت گیرد و هم می تواند بطور غیر مستقیم بوسیله ابزارهای ارتباطی همچون : اینترنت ، ماهواره ، برنامه های رادیوئی و تلویزیونی و… با سهولت و کمترین هزینه ، انجام پذیرد .
اهداف گفتمان:
دراین دیالوگها و گفتمانها ی علمی، دو هدف اساسی می باید مورد بررسی و باز کاوی قرار گیرد :
۱ـ شخص شناسی و شخصیت شناسی رهبر موعود ( منجی شناسی تطبیقی).
۲ـ بررسی نقش دین در شکل گیری مؤلفه های نظام جهانی نظیر : عدالت جهانی ، صلح جهانی ، اقتصاد جهانی ، امنیت ، اخلاق ، معنویت ، هویت و ….
بسیار جای تعجب است که عقلا و خرد مندان دور اندیش! سیاست مداران و نخبگان بشر معاصر ، هراز چند گاهی برای برون رفت از معضلات و بحران های موجود، در فکر چاره جویی بر می آیند و با تشکیل گرد همای های بین المللی ، در مورد مشکلات فرا روی جامعه جهانی داد سخن سر می دهند و موضوعاتی چون : حقوق بشر ، آزادیهای مدنی ، صلح ، محیط زیست ، کنترل زرادخانه های هسته ای ، بهداشت ، جمعیت ، معضل مواد مخدر ، تروریزم ، فقر ، بیکاری و دهها موضوع پرطمطراق دیگر را در دستور کار قرار می دهند، بدون اینکه چندان نتیجه داشته باشد .
اما در این مجالس و نشستهای بین المللی از معضل اصلی بشر معاصر یعنی : عدم حضور محسوس دین در صحنه و فقدان رهبری معصوم و الهی در جامعه ، هیچگونه سخنی به میان نمی آید ! در حالیکه همه ای گرفتاریها و بن بست های لا ینحل موجود نظیر : بحران فاجعه آمیز محیط زیست ، بن بست علم زدگی ، بن بست بی هویتی و احساس پوچی حاصل از مدرنیسم ، بن بست قدرت محوری به جای مشروعیت ، بن بست دموکراسی ، بن بست ساختار نظام بین المللی و مهم تر از همه بن بست خلأ معنویت و اخلاق ، همه و همه ناشی از بر کناری و فقدان این دو عنصر ( دین و دهبری معصوم) از عرصه حیات سیاسی – اجتماعی و گفتمان جهانی است. زیرا در فضای بیگانگی از خدا و انقطاع از دین ، قدرت به جای مشروعیت می نشیند ودر نتیجه همه چیز مجاز شمرده می شود. در چنین فضایی آنچه معیار عمل خواهد بود قدرت و خواست قدرتمندان است نه چیز دیگر و این جایگزینی از بد ترین و خطر ناکترین تبدل های است که پیامد های مهلک آن حیات جامعه انسانی را تهدید می کند .
بنابر این نخستین شرط برون رفت از بن بستها، شناخت عوامل و ریشه های بحران است زیرا بدون تشخیص درد سخن از دارو و درمان بیهوده خواهد بود .
تا زمانی که بشر معاصر خسارات جبران ناپذیر غیبت دین و رهبری الهی از صحنه ای تصمیم گیری را درک ننمایند و عمیقا به این باور نرسند ، هیچ راهبرد سعادت آفرین دیگری را فرا روی خود، نخواهند یافت .
آنچه تا کنون عامل اصلی انزوای دین از عرصه زندگی بوده است، غفلت و انحراف مدعیان دین داری بوده است نه عدم کارای دین. گفتمان بین المللی مهدویت و موعود شناسی ، می تواند توجه اندیشمندان دینی را نسبت به نقش آفرینی دین در شکل گیری بایسته های نظام آینده جهانی معطوف سازند .
در این گفتمان ها، می توان با تبیین ابعاد مختلف موعود گرایی اسلامی و شیعی و برجستگی های اندیشه مهدویت ، افقها و فضای جدیدی را پدید آورد و با قرار دادن نظریه « دکترین مهدویت» در کانون توجهات جهانی ، زمینه ای انعکاس و ترویج این اندیشه الهی و نجاتبخش را در جهان هموار نمود .
آنچه اشاره گردید صرفا در حد طرح موضوع و توجه دادن به اهمیت و ضرورت بحث بود. بدیهی است که بررسی راهکارهای توسعه و عملیاتی شدن این بحث، فرمولها، سازو کارها و بایستگی های خاصی را می طلبند که در جای خود نیاز به پردازش کارشناسانه و تأمل بیشتری خواهند داشت. والسلام.
* نویسنده : فارغ التحصیل از مرکز تخصصی تفسیر و علوم قرآن در مقطع دکتری (سطح چهار) و دوره تربیت مربی مهدویت از مرکز تخصصی مهدویت، دارای کتاب و چندین مقاله علمی در موضوع مهدویت. (منبع چاپ : فصلنلمه علمی تخصصی انتظار، شماره ۱۶)
[۱] – وعده الهی بر حتمی بودن پیروزی صالحان و حاکمیت مطق اسلام، در آیات متعددی مطرح شده است نظیر: آیه ۵۵ سورۀ نور، آیۀ ۱۰۵ سورۀ انبیاء، آیه ۳۳. توبه، آیه ۸ سوره صف، آیه ۲۸ سوره فتح، آیه ۳۹ سوره ا نفال و….
[۲] – فرهنگ لغات و اصطلاحات علوم سیاسی و روابط بین الملل، ص ۱۱۳، رضا دلاوری، چاپ اول – ۱۳۷۸، انتشارات دلاوری. فرهنگ معاصر هزاره انگلیسی به فارسی، ج ۱ ص ۴۳۲ واژه« Doctrine » چاپ چهارم ۱۳۸۳، فرهنگ معاصر– تهران – فرهنگ فارسی، ص ۱۵۴۴ دکتر محمد معین، کلمۀ «دکترین».
[۳] – روزنامۀ همشهری، چهارشنبه ۸ مهرماه ۱۳۸۳ – ویژه نامۀ ضمیمۀ همشهری «نیمۀ شعبان» سید رضی موسوی گیلانی.
[۴] – بر اساس استقصائی که در کتاب «معجم احادیث الامام المهدی (عج)» که با همت جمعی از محققین در ۵ جلد تهیه وتدوین گردیده و توسط موسسۀ معارف اسلامی در سال (۱۴۱۱ – هجری قمری) به چاپ رسیده است. بیش از دو هزار حدیث در رابطه با حضرت مهدی (عج) از حدود چهارصد منبع معتبر شیعی و سنی جمع آوری شده است. از این تعداد حدود ۵۰۰ حدیث مربوط به پیامبر اکرم (ص) می باشد که اکثراً از منابع و مصادر حدیثی اهل سنت، نقل گردیده است. بدون شک اختصاص این حجم وسیع از روایات به موضوع مهدویت، بیانگر حساسیت فوق العادۀ این مسأله حتی در صدر اسلام بوده است که علی رغم مدغن بودن نقل حدیث در دوران خلفاء و ممانعت شدیدحکام اموی و عباسی از این گونه احادیث – این تعداد از احادیث از زیرتیغ سانسور طولانی مدت، عبور نموده و بدست ماها رسیده است.
[۵] – در این خصوص صدور فتوای رسمی از سوی «رابطه العالم الاسلامی» بعنوان مرجع فقهی اهل سنت در عربستان در سال ۱۹۷۶ میلادی و تأکید بر متواتر بودن احادیث حضرت مهدی (عج) – دلیل روشن بر این ادعا می باشد. متن کامل این فتوا و ترجمۀ آن در کتاب «انقلاب جهانی مهدی» نوشته آیه الله مکارم شیرازی، صفحه ۱۴۶ چاپ هشتم، نقل شده است.
[۶] – خصوصیات فردی و نسبی حضرت مهدی (عج) در منابع معتبر روائی شیعی نظیر: کافی، غیبت نعمانی و طوسی، کمال الدین و … ذکر شده است.
[۷] – رک- در انتظار ققنوس – سید ثامر هاشم العمیدی – ترجمه و تحقیق مهدی علی زاده – صفحه ۱۶۰ – ۱۶۹، چاپ اول ۱۳۷۹ – موسسۀ آموزشی پژوهشی امام خمینی (ره). (مولف در این کتاب ضمن معرفی تألیفات اهل سنت در مورد امام مهدی (عج) اعتراف عدۀ زیادی از علمای بزرگ آنان مبنی بر ولادت و تاریخ آن و اینکه مهدی (عج) فرزند امام حسن عسکری (ع) می باشد را نقل نموده و منابع تاریخی اهل سنت در این زمینه را نیز شناسائی نموده است. مترجم کتاب نیز در تحقیقات محققانۀ خود اعتراف ۱۳۵ نفر از علمای بزرگ اهل سنت بر ولادت امام مهدی را با ذکر اسامی و آثار آنان بازگو نموده است.)
[۸] – رک – خورشید مغرب – محمد رضا حکیمی – صفحه ۱۸ – چاپ هفتم ۱۳۷۱ – در فرهنگ اسلامی. و انتظار ققنوس – همان.
[۹] – توبه – ۳۳ .
[۱۰] – نور – ۵۵.
[۱۱] – بررسی نظریه های نجات و مبانی مهدویت – مجموعه مقالات جلد ۲، صفحه ۴۰۲، جلد اول – ۱۳۸۱، سازمان تبلیغات اسلامی.
[۱۲] – جامعۀ ایدآل اسلامی و مبانی تمدن غرب – صفحات ۲۹۹ و ۳۰۰ – جمعی از نویسندگان ۱۳۷۷ – سازمان تبلیغات اسلامی.
[۱۳] – سورۀ نجم آیۀ ۲۸ ال ۳۰ «ما لهم به من علم ان تبعون الالطن… و لم یرد الالحیاۀ الدنیا ذلک مبلهم من العلم» افرادی بی ایمان قضاوتش بر اساس گمان و حدس می باشد آنان چیزی جز زندگی و مظاهر آن را نمی خواهند زیرا بیش از این نمی فهمند. در لسان ادعیه نیز از زبان رسول اکرم (ص) برای نجات از خطر مهلک دنیا گرای از خداوند استمرار شده است «و لا تجعل الدنیا اکبر همنا و لا مبلغ علمنا» خدایا دنیا را مهم ترین خواست و نهایت آگاهی ما قرار مده. « مفاتیح الجنان دعای ۱۵ شعبان».
۱ ر-ک فصلنامه علمی تخصصی انتظار . شماره اول صفحه ۵۹-۶۱(مسعود پور سید آقایی).
۲ همان ص ۶۱ .
۱ نسبت دین ودنیا ، عبدالله جوادی عاملی ، ص ۲۰ چاپ دوم ۱۳۸۱ ، مرکز نشر اسراء – قم
۲ گستره شریعت، عبدالحسین خسرو پناه ، ص ۹۳-۹۴ چاپ اول تابستان ۱۳۸۲، دفتر نشر معارف ،
۱ آیات: توبه /۳۳ ،فتح/ ۲۸ ، صف/۹
Propaganda -1
۲- « فامالزبد فیذهب جفاء» / سوره رعد آیه ۱۷.
۳- امیرالموء منین (علیه السلام): « للحق دوله وللباطل جوله» عیون الحکم والمواعظ، علی بن محمد اللیثی الواسطی،ص۴۰۳،چاپ اول۱۳۷۶، انتشارات دارالحدیث.
۱ آیات ۳۳ / توبه ، ۲۸/ فتح و ۹ / صف .
۲ دکتر ولی الله تقی پور ، ص ۱۵۳ چاپ اول ۱۳۷۷ مرکز آموزش مدیریت دولتی – بررسی شخصیت اهل بیت در قرآن.
ثبت دیدگاه