حیدر مظفرى ورسى
مقدمه
نگاهى به تاریخ و وقایع کشور افغانستان نمایانگر این واقعیت است که این کشور هیچگاه براى مردمان خود یک محیط آرام و به عنوان بستر آرامش واقعى نبوده است بلکه مردم آن سرزمین هر از چند گاه یک بار شاهد حوادث و نزاع هاى غمبار و خانمان سوز بوده است که سایه شوم خود را بر سر آنان گسترانیده و آسایش را از آنان مى گرفتند.این تلخ کامیها گاهى توسط سلطه جویان خارجى و متاسفانه گاهى توسط نیروهاى انحصار طلب داخلى و با انگیزه هاى قومى و یا مذهبى به وجود مى آمدند.
اما آنچه با این نوشتار تناسب دارد اشاره به این نکته است که تعارضات و رویارویى هاى مذهبى یکى از عوامل بسیار مهم در پیدایش ناآرامیها و جنگ هاى ویرانگر بوده است که براى اثبات این مدعا کافى است نگاهى آسیب شناسانه به تاریخ اجتماعى و سیاسى افغانستان داشته باشیم که چگونه ستیزگرى هاى مذهبى به صحنه هاى خونین و تاخت و تازهاى ناجوانمردانه در آن کشور به نمایش گذاشته شده و در موارد قراوان پیروان برخى مذاهب که که از قدرت زر و زور بیشترى برخوردار بودند نسبت به پیروان دیگر مذاهب انواع تنش ها، ستیزه جویى ها، تبعیضها و حق کشى هاى سیاسى و اجتماعى را به وجود آورده و همواره در پى حذف دیگران بوده است و بدتر از همه اینکه در افغانستان مذهب همواره به عنوان یک ابزار سلطه در دست حاکمان و زورمداران بوده است که با گرم نگه داشتن تنور داغ اختلافات هاى مذهبى سعى مى نمودند حاکمیت زورمدارانه و ظالمانه خودشان را حفظ نموده و از ورود اندیشه هاى مذهبى که با حاکمیت همسویى نداشتند با تمام توان جلوگیرى مى نمودند و در برخى مواقع با تلفیق دو نیروى تأثیر گذار مذهب گرایى و قوم گرایى سود جسته و بر حکومتشان ادامه مى دادند اما در این میان آنچه که مهم به نظر مى رسد این مطلب است که این تعارضات و تنش هاى مذهبى هیچ گاه به نفع کشور و ملت افغانستان نبوده و نخواهد بود و ملت افغانستان که بارها و بارها آثار و نتایج ویرانگر اختلافات مذهبى را تجربه کرده است غیر از ناآرامى و عقب ماندگى کشور، بهره ى دیگرى نبرده است و تجربه نشان داده است که پیروان هیچ مذهبى قدرت از بین بردن مذهب دیگر را ندارد و هم اکنون وقت آن رسیده است که ملت مظلوم و ستم دیده افغانستان راه همزیستى مسالمت آمیز و برادرى را در دستور کار زندگى خود قرار داده و نیرو و توان خود را به جاى پیگیرى اختلافات کور و فتنه انگیز، براى سازندگى کشور مصرف نمایند که با توجه به اهمیت این مطلب در این نوشتار با نگاه به دو گزینه دینى و اجتماعى به برخى از راهکارهاى تقریب مذاهب در افغانستان اشاره مى گردد:
الف ـ راهکارهاى دینى
کشور افغانستان با تنوع قومى و مذهبى که دارد این ویژگى را نیز دارد که از نظر اعتقادى و دینى ۹۹% مردم آن کشور پیرو مکتب اسلام مى باشد که این خود امتیاز بسیار مهم و ارزشمندى مى باشد.پیروان تمام مذاهب مى توانند با نگاه دین گرایانه به اشتراکات دینى و اعتقادى خود، که در آموزه هاى مکتب اسلام مطرح شده، تکیه نموده و از دست زدن به نقاط اختلاف برانگیز خوددارى نمایند.
واقعیت این است که تمام امت اسلام به ویژه ملت مسلمان افغانستان اگر به مشترکات دین خود عمل نماید زمینه هاى وحدت و سازگارى بسیار فراوان دینى اعتقادى، اخلاقى و آرزوها و آرمانها و نیز در سیاست و اجتماع وجود دارد که هر یک از این راهکارها مناسب مى باشد تا آنها به حرکت در مسیر واحد هدایت نماید که به برخى از آن راهکارها اشاره مى شود:
دین واحد
همانگونه که اشاره شد تنها دین رسمى و مورد قبول ۹۹% مردم افغانستان اسلام است و در سایه سار این دین است که پیروان تمام مذاهب متفق است به شهادت کلمه طیبه توحید یعنى لا اله الا اللّه محمد رسول اللّه و نیز اقامه نماز، پرداختن زکات روزه ماه رمضان، حج خانه خدا و…. حال اگر از نگاه کاربردى به اعتقاد داشتن به دین واحد و عمل کردن به دستورات دینى نظر افکنیم مى توانیم همگان زیر چتر دین جمع شده و با حرکت به سوى معبود واحد از تفرقه و جدایى هاى شکننده دورى گزینیم که قرآن کریم که به عنوان منبع اصلى تشریع و مورد قبول همه مسلمانان مى باشد در آیات فراوان مسلمین را به اهمیت وحدت دینى شان توجه داده و سفارش نموده است که این وحدت دینى خود را حفظ نماید از جمله در سوره آل عمران مى فرماید:«انّ الدّین عنداللّه الاسلام و ما اختلف الّذین اوتوا الکتاب الّا من بعد ما جاء هم العلم بغیاً بینهم» (ال عمران، ۳/۱۹); دین در نزد خداوند، اسلام است و کسانى که کتاب آسمانى به آنان داده شد، اختلاف (در آن) ایجاد نکردند، مگر بعد از آگاهى و علم، آنهم به خاطر ظلم و ستم در میان خود.
پیام آیه روشن است که دین مورد پسند و رضایت خداوند اسلام است که قریب به اتفاق مردم افغانستان معتقد به آن است اما مطلب مهم و سرنوشت ساز این است که همگان سعى نمایند در پایبندى به دین واحدشان استوار بوده و از اختلاف و پراکندگى که مایه ظلم و ستم به همدینان مى شود دورى گزیند.
در آیه دیگرى مى فرماید: «واعتصموا بحبل اللّه جمیعا و لا تفرّقوا واذکروا نعمت اللّه علیکم اذ کنتم اعداءً فالّف بین قلوبکم فاصبحتم بنعمته اخوانا»(آل عمران،۳/۱۰۳) ; و همگى به ریسمان خدا چنگ زنید و پراکنده نشوید و نعمت خدا را بر خود یادآورید که چگونه دشمن یکدیگر بودید و او میان دل هاى شما الفت ایجاد کرد و به برکت آن برادر شدید.»
بسیارى از مفسرین حبل اللّه در این آیه را به همان اشتراکات دین تفسیر نموده اند[۱].
و پیام آیه این است که همگان با تکیه بر همان اشتراکات دینى خود از تفرقه و جدایىها دورى گزینید و در این آیه خداوند از الفت و برادرى به عنوان نعمت یاد کرده است که به جهت اهمیت آن مى باشد و واقعیت نیز همین است و هر ملت و جمعیتى که گرفتار اختلاف و جدایىها جدال برانگیز گردید به خوبى مى داند که نعمت برادرى و زندگى مسالمت آمیز در کنار هم، از بهترین نعمتها است.
سرانجام اینکه تکیه نمودن بر اشتراکات دینى جهت ایجاد تقریب و هم آهنگى یکى از راهکارهاى راهبردى بسیار مهم و ارزشمند در اندیشه دینى مسلمانان مطرح است که حتى به پیامبر دستور مى دهد به غیر مسلمان هایى که داراى دین و کتاب آسمانى است با تکیه بر همین اشتراکات دینى و پیوند آسمانى که دارید وحدت و اتفاق به به وجود آورید.
«قل یا اهل الکتاب تعالوا الى کلمه سواء بیننا و بینکم الّا نعبد الّا اللّه و لا نشرک به شیئاً و لا یتّخذ بعضنا بعضا اربابا من دون اللّه» (آل عمران، ۳ / ۶۴) ; بگو اى اهل کتاب بیایید به سوى سخنى که میان ما و شما یکسان است که جز خداى یگانه رانپرستیم و چیزى را همتاى او قرار ندهیم بعضى از ما بعضى دیگر را ـ غیر از خداى یگانه ـ به خدایى نپذیرد.»
حال وقتى خداوند به ما مسلمانها دستور مى دهد که با اهل کتاب از مشترکات دینى، مانند عبادت خداى واحد، شرک نورزیدن و اینکه کسى بر دیگرى برترى طلبى نداشته باشد، به عنوان یک راهکار در جهت ایجاد تقریب و وحدت عملى استفاده نمایید خوب است این یک درس و راهکار مهم و ارزشمند براى تمام مسلمین از جمله براى ملت مسلمان افغانستان باشد که از آنهمه نقاط مشترک که میانشان وجود دارد بهره جسته و در کنار هم به گونه اى مسالمت آمیز و برادرانه زندگى نموده و در کنار هم از استقلال دینى و ملى خود دفاع نمایدند و خلاصه اینکه داشتن دین واحد اگر با پشتوانه تعقل و تدیّن باشد مى تواند یک ملت را در اطراف شمع نجات بخش دین جمع آورى نموده و از مشکلات، دردها، رنجها و سیاه روزى هاى پراکندگى نجات بخشیده و به زندگى در مدینه فاضله که همراه امنیت و عدالت مى باشد برساند.
امت واحد
در آموزه هاى دینى مانند قرآن و روایات مفهوم امت یکى از مفاهیم کلیدى و به عنوان یک راهکار بسیار ارزشمند جهت ایجاد پیوند میان مسلمین در مناسبت هاى گوناگون به کار گرفته شده است.
اهل لغت براى امت معانى زیادى بیان کردهاند که یکى از آنها مرتبط با موضوع این نوشتار مى باشد که عبارت است از هر جمعیت که آنها را عواملى مانند دین واحد زبان واحد و یا مکان واحد از روى جبر یا اختیار جمع نموده باشد و جمع امت امم مى باشد[۲].
در قرآن کریم نیز واژه امت در چندین آیه تکرار شده است که غالباً هدف توجه دادن امت اسلامى به سوى وحدت و دورى گزیدن از اختلافات و پراکندگى مى باشد از جمله در سوره انبیاء مى فرماید:«انّ هذه امّتکم امه واحده و انا ربّکم فاعبدون» (انبیاء، ۲۱ / ۹۲); این همه امت واحد بودند و من پروردگار شما هستم پس مرا پرستش کنید.»
ونیز در سوره مؤمنون مى فرماید: «و انّ هذه امتکم امهّ واحده و انا ربکم فاتّقون. فتقطّعوا امرهم بینهم زبرا کل حزب بمالدیهم فرحون» (مؤمنون، ۲۳/ ۵۲ و ۵۳) ؛ و این امت شما امت واحدى است و من پروردگار شما هستم پس از مخالفت با من بپرهیزید.اما آنها کارهاى خود را درمیان خویش به پراکندگى کشاندند و هر گروهى به راهى رفتند و ( عجب اینکه) هر گروه به آنچه نزد خود دارند خوشحالند.»
در برخى تفاسیر آمده است که واژه امت خطاب به عموم مردم است که با یک عقیده با هم جمع شدهاند و به آنها دستور داده است که وحدت و یکپارچگى خود را حفظ نموده و از قطعه قطعه شدن دورى کنند[۳].
و نیز در روایات از مسلمین به عنوان یک امت یاد شده و سفارش به وحدت شده است رسول خدا در آن عهد نامه اى که میان مهاجر و انصار تنظیم شده بود مى فرماید:«ان المسلمین امه واحده من دون الناس[۴]،مسلمانان بدون در نظر گرفتن دیگر مردم (به جهت پیروى شان از پیامبر اسلام) امت واحد هستند.»
بنابراین امت در نظام دینى و اعتقادى اسلام همان جمعیت و گروهى است که با پیروى از دین و آیین نبى مکرم اسلام ایمان به رسالت و دستورات آن حضرت آورده که از آنها به امت اسلامى تعبیر مى شود که این امر در نظام سیاسى اسلام نیز تأثیر به سزایى داشته زیرا وقتى به کارنامه حکومتى پیامبر اسلام را در مدینه نظر مى افکنیم به خوبى نمایان است که پایه حکومت آن حضرت را همان اشتراکات فکرى اخلاقى و عقیدتى و عملى تشکیل داده است نه رابطه خونى و نژادى .
سرانجام اینکه همه امت اسلامى به ویژه کسانى که مانند امت اسلامى افغانستان طعم تلخ و آزار دهنده پراکندگى را چشیدهاند باید بدانند که توجه به این مطلب که همه یک امت و پیرو اسلام است یکى از راهکارهاى مهم براى رسیده به قله بلند و سرنوشت ساز وحدت عملى است ; زیرا اگر واژه امت با فرمول دینى و کاربرد سیاسى و اجتماعى خود پیاده شود همیشه آغوشش براى پذیرش افرادى که به دستورات او گردن مى نهند باز است و در کارنامه امت واحد تبعیض و دورنگى میان افراد وجود ندارد بلکه با توجه به دستورات اسلامى همه افراد امت سعى مى کنند با احترام متقابل حریم و حرمت همدیگر را پاس نهاده و در شادىها و غم هاى هم شریک باشند که براى امت اسلامى افغانستان رسیدن به این مرحله یعنى احساس درد و غم مشترک از نیازهاى ضرورى است .
وحدت در بن مایه تشریع قرآن و سنت
این یک واقعیت است که در افغانستان مذاهب گوناگون وجود دارد که این امر گاهى سبب ظهور یک سرى تنش و نزاعها مى گردد اما در اینجا توجه به این امر بسیار مهم و سرنوشت ساز است که نمام مذاهب اسلامى در بن مایه و اصل مصدر تشریع شان که بر پایه اجتهاد و استنباط از دو منبع مهم قرآن و سنت مى باشد اتفاق نظر دارند و ما هیچ متفکر اسلامى را سراغ نداریم که حجیت قرآن و سنت را قبول نداشته باشد و هیچ مسلمانى نمى تواند حکم صریح قرآن و سنت را منکر شود مگر اینکه داراى غرض و اهداف شیطانى باشد که دیگر او را مسلمان نمى توان نامید.
اگر نگاه عالمانه و موشکافانه به قواعد و دستورات این دو منبع (قرآن و سنت) داشته باشیم به روشنى پیدا است که از نظر فنى و تئورى مذاهب اسلامى در موارد فراوان با هم اشتراک دارند اما در مرحله عملى این وظیفه علما و دانشمندان است که با درک واقعیتها و ژرف نگرى در استنباط هایشان سعى نمایند به آرا و نظریات دیگران نیز احترام گزاریده و اجازه ندهند که اختلاف نظرات علمى آنان در میان مردم عادى کوچه و بازار راه پیدا کند و سبب راه اندازى جنگ هاى مذهبى گردد.
وجود رسول اکرم و قرآن کریم که امت اسلامى افتخار پیروى از آنان را دارد چنان مهم و براى حل اختلافات چنان تأثیر گذار است که در این باره رسول اکرم مى فرماید: «و ما آتاکم الرسول فخذوه و مانهاکم عنه فانتهوا» (حشر، ۵۹ / ۷); آنچه پیامبر به شما دستور انجام آن را داده، انجام دهید و آنچه را نهى نمده ترک نمایید.
و درباره قرآن پیامبر مى فرماید: «اذا التبست علیکم الأمور کقطع اللیل المظلم فعلیکم بالقرآن[۵]، هنگامى که کارها براى شما مشتبه شده و همانند بودن در تاریکى راه خود را گم کردید به قرآن مراجعه نمایید.»
بنابراین اتفاق مذاهب اسلامى درباره این دو منبع مهم یکى از راهکارهاى مهم براى رسیدن به تقریب بین مذاهب اسلامى است .
وحدت در فروعات دینى
یکى از راهکارى هاى مهم در جهت تقریب بین مذاهب توجه به اشتراکات فراوان در فروعات دینى مى باشد که جهت کاربردى و عملیاتى نمودن این راهکار ارزشمند در مرحله اول ضرورت دارد که به این نکته توجه شود که یکى از مسائلى که به عنوان اختلاف میان مذاهب اسلامى مطرح بوده واست برخى اختلافات جزیى در اجتهاد و استنباط احکام فرعیه مى باشد که متأسفانه در عمل دیده مى شود این مسئله بیشتر میان دو مذهب شیعه و سنى مطرح است در حالى که به مراجعه به آثار فقهى تمام مذاهب به خوبى نمایان است که اختلافات جزیى در اجتهاد میان تمام مذاهب اهل سنت مانند شافعى، مالکى، حنبلى و حنفى وجود دارد و هم چنین در شیعه میان دوازده امامى و سایر فرق منسوب به شیعه مانند زیدى و واقفى و… اختلافات در جزئیات احکام وجود دارد.
اما در مرحله دوم آنچه ضرورت دارد این است که باید دانست که تمام مذاهب اسلامى در جوهره و اصل بسیارى از فروعات، دیدگاه هاى مشترکى دارد که به فهرستى از آنها اشاره مى گردد: اتفاق بر وجوب نمازهاى پنجگانه، زکات، حج، روزه ماه رمضان، جهاد و نیز واجب بودن مانند کفارات قتل، کفاره ظهار، کفاره یمین و همچنین در حدود مانند زنا، حد سرقت، قذف و نیز وجوب شهادات و همچنین در محرمات فراوان بین مذاهب اسلامى اتفاق نظر وجود دارد مانند حرمت زنا، قتل، سرقت، شرب خمر، ربا، غیبت، سخن چینى، بدگمانى، غش در معامله، خوردن مال از راه باطل، شهادت به ناحق، ایجاد ضرر و کم فروشى و… .
همه مواردى که ذکر شد مقدار اندکى بود از فروعات که درباره اصل و جوهره آنها مگر در مواردى اتفاق نظر وجود دارد و از این اشتراکات مى توان جهت ایجاد تقریب بین مذاهب استفاده برده و در آن عرصه هاى اندک که اختلاف نظر وجود دارد نباید سبب ایجاد تفرقه و بد گمانى و اقدام به تکفیر و تفسیق دیگران گردد[۶].
ب ـ راهکارهاى اجتماعى براى تقریب
علاوه بر راهکارهاى دینى جهت ایجاد تقریب در افغانستان که نمونه هایى از آن ذکر شد یکسرى راهکارهاى اجتماعى نیز در کشور افغانستان وجود دارد که نگریستن واقع بینانه به هر یک از آنها جهت ایجاد پیوند و همبستگى در میان پیروان مذاهب مهم و کار ساز مى باشد که به نمونه هایى از آن راهکارها اشاره مى شود:
اصلاح در اندیشه حاکمان
اگر چه ضرورتها و راهکارهاى اجتماعى فراوان در افغانستان جهت ایجاد تقریب وجود دارد اما در این نوشتار به این دلیل بیش از همه به اصلاح در اندیشه حاکمان پرداخته شده است که اگر نگاهى به تاریخ افغانستان و تعامل بین حکومت و ملت داشته باشیم به روشنى در مى یابیم که یکى از عوامل مهم و تأثیر گذار در ایجاد تفرقه و منازعات مذهبى اندیشه کج مدارانه و ظالمانه حاکمان و اقتدارگرایان در آن کشور بوده است .
حاکمان که حیات سیاسى و دوام سلطه خود را در ایجاد دوگانگى و از بین بردن پیوندهاى دینى و مذهبى ملت مى دیدند با پشتیبانى غیر منطقى از مذهبى خاص و یا با دشمنى با مذهب دیگر آتش نفاق و فتنه را روشن نموده و با راه انداختن تعصبات کور مذهبى ملت را به جان هم مى انداختند.
اندیشه کور و تعصب مذهبى عبدالرحمان جابر[۷] و نیز تفکر واپسگرایانه و قرون وسطایى طالبان[۸] از بدترین صحنهها و سناریوهاى مذهبى بود که در افغانستان از قدرت مذهب علیه مذهب کارگردانى شده و قربانیان بى گناه فراوانى را به جا گذاشتند.
از آنجا که الناس على دین ملوکهم پیروان مذاهب نیز فریب این سردمداران را خورده و در معرکه هاى خون و آتش شریک جرم و جنایت گردیدند که براى تکرار نشدن چنین صحنه هاى غم بار کشور افغانستان نیازمند پالایش فکرى حاکمان است تا از حصار تنگ نظرىها و تعصب ظالمانه بیرون آمده و کسى را به جرم اندیشه مذهبى مورد تعقیب و آزار قرار ندهند.
حفظ استقلال کشور
اساساً اهمیت دادن به حفظ استقلال و تمامیت ارضى کشور در افغانستان بارها و بارها مورد آزمایش قرار گرفته و هر گاه که ملت قهرمان و غیرتمند آن کشور احساس نموده که کشورش مورد تاخت و تاز بیگانگان قرار گرفته تمام ملت از هر مذهب و مسلک با تشکیل صف واحد دست به قیام زده و با تقدیم شهداى والا مقام و جانبازان فراوان کشور خود را حفظ نموده است.
جهاد و مبارزه متحدانه و برادرانه این ملت در برابر استعمار انگلیس[۹] و نیز جهاد و مبارزه نابرابر در مقابل ارتش سرخ شوروى سابق و هم پایگان داخلى آنها و شکست قدرت شیطانى و دروغین نظام کمونیستى و…[۱۰] هرکدام شاهد گویایى بر این اراده ملى است .
اما نکته مهمى که در این قسمت تناسب با موضوع این نوشتار دارد این است که متأسفانه این اتحاد بین مذاهب در افغانستان براى حفظ کشور هیچ گاه به صورت یک اراده و نهاد پایدار نبوده بلکه به گونه اى مقطعى بوده است و تا زمانى که مشغول مبارزه و جهاد بوده است، تنش هاى مذهبى فروکش نموده و به عنوان یک آتش زیر خاکستر پیدا نبود اما همینکه جهاد و مبارزه با دشمن پایان مى یافت آن آتش زیر خاکستر زبانه زده و دانه هاى چرکینى که بر پایه هاى تعصب مذهبى استوار بود دهن باز مى نمود و دوباره تبعیضات و نابرابرىها خشک و خوار کننده مذهبى آغاز مى گردید.
حال اگر ملت افغانستان مى خواهد کشور و ملت آن به یک ثبات و امنیت پایدار دست یابد یکى از این راهکارها این است که سعى نماید اهمیت دادن به حفظ و استقلال کشور براى آنها از آن حالت مقطعى دست بردارد و در غیر این صورت دشمن همواده از آن خالیگاهها استفاده برده و در سایه همان اختلافات شوم و نامیمون مذهبى منافع خود را جستجو نموده و هر بار با شعار و ابزار نوین و ناشناخته تجاوز نموده و استقلال کشور عزیز ما را به خطر مى اندازد.
بهسازى زندگى
نگاه به چهره نوین جهانى نمایانگر این واقعیت است که امروزه تمام جهانیان به فکر پیشرفت و بهسازى در زندگى خود هستند که در این زمینه پیشرفت هاى جدید و تحسین برانگیزى هم صورت گرفته و دانشمندان فراوان در مراکز تصمیم گیرى هر کشورى به کار گرفته شده است تا پدیده هاى نو ظهور مانند شعار جهانى سازى و اتحادیه کشورهاى اروپایى و اخیراً زمزمه اتحاد کشورهاى آفریقایى همه به دنبال این هدف است که بتواند به زندگى بهتر دست یابد.
واقعیت این است که همه این پدیدهها براى تمام کشورهاى اسلامى این پیام را دارد که آنها نیز اختلافات و نزاع هاى مذهبى و داخلى شان را کنار نهاده و به فکر ایجاد اخوت و برادرى اسلامى در آیند اما درک و احساس این ضرورت براى ملت مسلمان افغانستان به جهت فقر عمومى و زندگى در زیر خط فقر بیشتر ضرورت دارد تا با ایجاد وحدت از آن نزاع هاى ویرانگر که جز عقب ماندگى در سطح کشور ثمرى ندارد دست بردارد زیرا ناگفته پیدا است که انسان از روى غریزه و فطرت به دنبال زندگى بهتر و آسایش خود است حال این هم مسلم است که هر چه نزاع هاى مذهبى بالا گیرد بر پیشرفت کشور اثر گذاشته و چرخه پیشرفت را به عقب بر مى گرداند چون راه نزاع و اختلافات مذهبى مسئله اى نیست که همانند یک جاده و اتوبان در مسیر خود حرکت نموده و به هدف برسد بلکه همانند کلاف سردرگمى مى ماند که براى پیدا نمودن مسیر و دست یابى به آن سرنخ ممکن است پارگى هایى به وجود آید که تا رسیدن به هدف جاده هاى فرعى به وجود آمده و فتنه و آشوب هم مظلوم و هم ظالم را گرفته و همه را خاکستر نماید در افغانستان ما این تجربه را داریم که هیچ نیرو و قدرتى با هر گونه فشار و ظلم در قالب جنگ هاى مذهبى نتوانسته مذهب دیگر را نابود سازد و در نتیجه همه از دود اختلافات مذهبى گلوگیر شده و در نتیجه از فکر بهسازى و پیشرفت کشور عقب مانده ایم که اینجا ضرورت اجتماعى اقتضا دارد براى رسیدن به یک زندگى بهتر و رفاه اجتماعى از آن نزاع هاى دور از عقل و خرد دست برداریم.
سرنوشت مشترک
از نظر جامعه شناسى و تحلیل اجتماعى این مطلب روشن و انکارناپذیر مى باشد که مجموع انسان هایى که در یک محدوده خاص جغرافیایى به نام یک کشور زندگى مى کنند در غمها و شادىها شریک هم بوده و در هر گوشه آن کشور پدیده هاى از غم و شادى رخ نماید در گوشه دیگر نیز سرایت مى کند منتها درک آن واقعیت و پدیدهها تا حدودى بستگى دارد به فرهنگ و شعور افراد جامعه که به هر میزان فرهنگ و شعور بالا باشد بهتر مى تواند در غمها و شادىها شریک هم باشد.
از منظر دینى نیز اگر بر این قضیه نگریسته شود به خوبى روشن است آموزه هاى دینى ما نیز همواره در پى زنده نمودن این درک و احساس سرنوشت مشترک بوده است.
خداوند در قرآن کریم مى فرماید: محمد «رسول اللّه و الّذین معه اشدّا على الکفار و رحماء بینهم» (فتح، ۴۸ / ۲۹).
در این آیه مبارکه سخن از همان رابطه هایى است که پیامبر و همراهان او با کفار و دشمنان در مبارزه و ستیز است اما در میان خودشان رابطه هاى صمیمانه داشتند و از سرنوشت همدیگر باخبر است.
و نیز در آیه دیگر مى فرماید:«انما المؤمنون اخوه» (حجرات، ۴۹/۱۰) ; مومنان برادر یکدیگرند. و از لازمه برادر بودن این است که ما از سرنوشت یکدیگر با خبر باشیم و احادیث فراوان نیز از رسول اللّه نقل شده است که آن حضرت پیروان خود را داراى سرنوشت مشترک دانسته و از این طریق آنان را تشویق و ترغیب نموده است که براى ساختن زیربناهاى یک سرنوشت بهتر براى خودشان احساس و درک مشترک داشته باشند. چنانچه آن حضرت مى فرماید:«مثل المؤمن فى توادهم و تراحمهم و تعاطفهم مثل الجسد اذا اشتکت من عضو تداعى له سائر الجسد بالسهر و لحمى[۱۱]،مثل مؤمنین در اظهار دوستى و ترحم و بکارگیرى عواطف نسبت به همدیگر، همانند اعضاى بدن انسان چنان همبستگى دارند که هر گاه یک عضوى از آعضاى آن پیکر گرفتار ناراحتى گردد باقى اعضا در درد وناراحتى آن شریک است.»
بنابراین چه از نظر جامعه شناسى و چه از منظر دینى انسانها داراى سرنوشت تأثیرگذار نسبت به همدیگر هستند و این راهکارها است که همه مؤمنان به ویژه ملت افغانستان سعى نمایند به آن درک و شعور دست یابند که شرق و غرب کشور و شمال و جنوب کشور و نیز مرکز و قلب کشور از غمها و شادى هاى یکدیگر با خبر بوده و از تبعیضات ناروا و نگرش هاى تنگ و کور مذهبى فکر و ذهن خود را خالى نموده و به فکر سرنوشت همدیگر باشند.
[۱]۰ براى مطالعه بیشتر رک: فخر رازى، تفسیر کبیر، ج۸، صص۱۶۰ـ۱۶۳ ; طباطبایى، المیزان، ج۳، ص۳۶۸.
[۲]۰راغب اصفهانى، مفردات الفاظ قرآن کریم،ص۶۸، دوره یک جلدى ; ابن منظور، لسان العرب، ج۱، ص۲۱۵.
[۳]۰ رازى،تفسیر کبیر،ج۱۷، ص۸۹ ; طباطبایى، المیزان،ج۱۴،ص۳۲۲.
[۴]۰ ابن هشام، السیره النبویه، ج۲، ص۱۴۳.
[۵]۰ مجلسى،بحار الانوار،ج۷۷، ص ۱۷۹.
[۶]۰ براى مطالعه و تطبیق مطالب ذکر شده رک: الخلاف، شیخ طوسى; المقنع،شیخ صدوق ; النهایه، شیخ طوسى ; الامام، امام شافعى محمد بن ادریس ; الموطا، مالک .
[۷]۰ براى مطالعه بیشتر رک: افغانستان در پنج قرن اخیر، میر محمد صدیق فرهنگ، ج۱ ; افغانستان در مسیر تاریخ، میر غلام محمد غبار،مرکز نشر انقلاب.
[۸]۰رک: کتاب آسیا ویژه افغانستان پس از طالبان، مؤسسه فرهنگى مطالعات و تحقیقات ابرار تهران.
[۹]۰ براى مطالعه بیشتر رک: روابط خارجى افغانستان در نیمه قرن بیستم، لودیک آدمک، ترجمه محمد فاضل صاحب زاده ; افغانستان در پنج قرن اخیر، میر محمد صدیق فرهنگ.
[۱۰]۰ رک: جنگ در افغانستان، آندره بریکو و اولیویه روآ، ترجمه ابوالحسن سروقد مقدم.
[۱۱]۰ مجلسى، بحارالانوار،ج۱۰۹،ص۱۷۲
ثبت دیدگاه