غلامحسین میری
مقدمه
قرآن دارای گزارههای بسیاری است که باید درباره آن بحث و گفتگو شود.از این رو دانشمندان گزارههایی چون وحی, رسالت, نبوت, امامت, قیامت, معاد, برزخ, اخلاق, فرهنگ, خانواده, سیاست, حکومت, قصهها, مثلها, حکایتهای قرآنی را به بحث نشستهاند. ولی تعدادی از گزارههای قرآنی را آنگونه که باید مورد توجه قرار نداده و بحثی از آنها نمیکنند. لذا این نوشته برخی از این گزارهها را انتخاب و درباره معناداری آن بحث خواهد کرد.
سوگندهای قرآنی
شاید در ذهن شما این سؤال نقش بسته است که چرا خداوند به چیزهایی مانند خورشید, قلم, ماه, … سوگند یاد میکند؟ آیا این کار برای خداوندکسرشأن محسوب نمیشود ؟!
دانشمندان در پاسخ سؤال گفتهاند سوگندهای پروردگار به موجودات شریف و شگفت انگیزی چون خورشید, قلم, ماه, … نه تنها از مقام عالی پروردگار چیزی را کم نمیکند بلکه دلیلی است بر عظمت و قدرت بی نهایت ذات الهی. زیرا مخاطب زمانی که ببیند خداوند بزرگ به چنین اشیائی سوگند یاد نموده است, حساس میشود و درباره آنها به تحقیق میپردازد تا جایی که در آفرینش آنها به نکات بسیار دقیقی دست خواهد یافت و آنگاه ایمان وی نسبت به پدید آورنده این اشیا به قدری کامل میگردد که به هر چه نظر کند, جلوهی از ذات پروردگار عالم را در آن ببیند.
به صحرا بنگرم صحرا تو بینم
به دریا بنگرم دریا تو بینم
به هرجا بنگرم کوه و در و دشت
نشان از قامت زیبا تو بینم[۱]
علامه طبرسی درباره سوگندهای خداوند میفرماید: «اشکالی ندارد که خداوند به چنین اشیائی سوگند یاد نماید. زیرا این کار نشان دهنده عظمت این اشیاء است و عظمت این اشیاء دلیلی است بر قدرت و حکمت پروردگار عالم که آنها را آفریده است. از این رو خداوند مجاز است که به آفریدههایش سوگند یاد نماید ولی برای ما جایز نیست بغیر خداوند سوگند بخوریم»[۲]
نگاهیبه متعلق سوگندهای قرآنی
وقتی به متعلق سوگندهای قرآنی نظر میاندازیم ,میبینیم انتخاب خداوند در این زمینه بسیار دقیق است چرا که به چیزهای کوچک و کم اهمیت سوگند نمیخورد مثلاً میوه «انجیر» که در سوره «تین» خداوند به آن سوگند یاد میکند ؟ اگر چه در ظاهر چیزی کوچک و کم ارزشی جلوه میکند ولی در حقیقت خاصیتهایی در آن نهفته است که ارزش آن را فوق العاده بالا میبرد.
بیضاوی مینویسد: «خداوند در میان میوهها انجیر را برگزید و به آن سوگند یاد نمود, زیرا انجیر میوهای است لطیف و خوشبو دارای خاصیتهای درمانی زیر:
۱ـ به سرعت هضم میشود.
۲ ـ با هر طبعی سازگار است.
۳ـ سینه را صاف میکند.
۴ ـ کلیهها را شستشو میدهد و ضد عفونی میکند.
۵ ـ معده و دهان را معطر و خوشبو میسازد.
۶- سنگ مثانه را از بین میبرد.
۷ ـ رفع سداد از کبد و طحال میکند.
۸ ـ بدن را در برابر آسیبها مقاوم میسازد.
۹ ـ بواسیر (دردی در مقعد) را بهبود میبخشد.
۱۰ ـ نقرس (غدهای در مفاصل پا) را خوب میکند[۳].
۱۱ ـ خوردن انجیر قبل از غذا مجاری دستگاه گوارش را باز و اشتها را تحریک و سبب تخلیه کامل معده میشود.
۱۲ ـ انجیر افزایش دهنده عرق بوده وسموم و چربی را با عرق بدن دفع میکند.
۱۳ـ از گرده خشک انجیر قهوهأی درست میشود که برای سیاه سرفه ـ ذات الریه و سینه دردهای کهنه مفید است.
۱۴ـ انجیر به علت داشتن گوگرد از ریزش مو جلوگیری میکند.
۱۵ـ شیرابه انجیر, شیر را منعقد و آن را تبدیل به پنیر میکند و مالیدن شیرابه انجیر به میخچه, زگیل و خال گوشتی این آثار را از بین میبرد.
۱۶ـ گذاشتن مقدار کمی از شیرابه انجیر به محل حفره دندان کرم خورده درد آن را فوراًساکت میکند.[۴]
۱۷ـ خشک وتر انجیر برای رفع گرسنگی و ضعف مؤثر است.
تقدیمها و تأخیرهای قرآنی
در بیانات قرآنی دیده شده گاهی کلمهأی در یک جمله مقدم آمده ولی در جمله دیگر همان کلمه از (همخوان و همخون و خودش) مؤخر ذکر میشود. مثلا در آیه: «الزانیهو الزانی» (نور,۲۴/ ۲).
کلمه الزانیه که درخصوص زن فاحشه بکارمیرود,برکلمه الزانی که برمرد زناکار استعمال میشود؛مقدم گردیده است.ولی درآیه:«والزانی لا ینکح الا الزانیه»(نور,۲۴/ ۳).
کلمه الزانی (برخلاف آیه قبلی) بر کلمه الزانیه, مقدم شده است.
آیا در اینگونه تقدیم و تأخیرهای قرآنی غرض خاصی نهفته است و یا آنکه من باب اتفاق چنین آمده است؟
صاحب نظران میگویند:
تمام گزارههای قرآنی در هر مقام و موقعیتی که ذکر میشوند, بدون حکمت و فلسفه خاصی نمیتواند باشد. یعنی گزینههای تقدیم و تأخیر قرآنی از جمله در این دو آیه حامل پیام و نکته بسیار جالبی هستند.ازاینرو زمخشریمیگوید:
«کلمه زانیه در آیه اول از آن رو بر کلمه زانی مقدم شده است که زن منشأ و منبع اصلی عمل جنایت کارانه زنا محسوب میگردد. زیرا اگر زن خودش را در اختیار مرد قرار ندهد, عمل نامشروع زنا انجام نمیگیرد و اصلا کسی به طمع آن نمیافتد. و همچنین در آیه دوم چون نقش مرد اساسیتر است و اوست که به خواستگاری زن مورد نظرش میرود و از او تقاضای ازدواج و نکاح مینماید. لذا کلمه زانی را بر زانیه, مقدم میکند.»[۵]
همچنین در آیه «السارق و السارقه …» (مائده,۵ / ۴۴)
نیز این تناسب رعایت شده است. از این رو کلمه سارق که در مرد دزد به کار میرود, بر کلمه سارقه که در زن دزد استعمال میگردد, مقدم آمده است. زیراعمل تجاوزکارانهسرقتغالبااز سوی مردان انجام میگیرد ولذا سارق را جلو میاندازد و سارقه را بدنبال آن میآورد.
لطیفههایقرآنی
یکی از گزارههایمهم قرآنی, گزاره لطیفه در این کتاب آسمانی است. اگرچه ظاهر آیات چنین چیزی را نشان نمیدهد ولی با تأمل میتوان بدست آورد که الفاظ قرآن علاوه بر معنای ظاهر, دارای معانی لطیف و ظریف در درون نیز میباشد. لکن درک این گونه معانی ظاهر, برای همه امکان پذیر نیست و تنها دانشمندان و صاحب نظران بزرگ میتوانند آن را کشف نمایند.
کار هربافنده و حلاج نیست
از کمان سخت تیرانداختن
(مولوی)
یادآوری
فراموش نشود لطیفههایقرآنی با لطیفههای ساخته بشر فرق دارد. زیرا هدف اصلی در لطیفههای قرآنی انتقال معنی و رساندن پیام بسیار مهم به مخاطبان است ولی در لطیفههای ساخته بشر ابتدا ایجاد نشاط و تفرًج در مخاطب منظور میگردد و آنگاه اگر معنایی باشد ابلاغ آن به دیگری در مرحله بعد قرار دارد.وبسا که بسیاری این لطیفهها اصلابارمعنایی ندارند.
البته باز میان لطیفههایی که پیامبران و اوصیای آنان خطاب به مردم داشتهاند, با لطیفههای سایر مردمان فرق است. چرا که آن بزرگواران داری انفاس پاک و قدسیاند و سخنان لطیف ایشان لاجرم خالی از فایده و ارزش عالی نمیباشد. از این رو وقتی به لطیفههای پیامبر اسلام و ائمه معصومین نگاه میکنیم میبینیم سرشار از نکتهها و پیامهای گهر بار است. به این لطیفه از رسول اکرم ببینید.
«روزی صفیه دختر عبدالمطلب نزد رسول خدا آمد و در حالی که پیرشده بودگفت: ای رسول خدا! دعا کن که من به بهشت روم! حضرت فرمود: زنان پیر به بهشت نخواهند رفت. صفیه در حالی که گریه میکرد از مجلس بلند شد و رفت. حضرت تبسم فرمود و گفت: او را خبر کنید که پیر زنان اول جوان میشوند و آنگاه به بهشت میروند و این آیه را خواند: «انا انشأناهن انشاء فجعلناهن ابکار» (واقعه, ۵۶/ ۳۵-۳۶) یعنی ما آنان را آفرینش نو بخشیده و همه را دوشیزه قرار دهیم.» [۶]
اکنون به یکی از آیات قرآن نظر انداخته و از لابلای آن این لطیفه را انتخاب میکنیم: «إیاک نعبد و ایاک نستعین» (فاتحه ,۱/ ۵).
بارها هنگام نماز این آیه مبارکه را قرائت میکنیم اما هیچ توجه کردهایم که چرا کلمههای«نعبد» و «نستعین» را با نون جمع (متکلم مع الغیر) میآوریم؟
سِر آن را برخی از مفسرین بیان کرده, در آن به نکته دقیق و لطیفی اشاره نمودهاند. رازی در تفسیر کبیر میگوید: «در شریعت اسلام کسی که چند جنس گوناگون را در یک معامله بفروشد, و برخی از آنها معیوب باشند, مشتری میتواند, یا همه آنها را بخرد, و یا همه آنها را پس دهد. اما اختیار ندارد که معیوبها را پس بدهد و بیعیبها را بردارد. و در این مورد چون نمازگزاری ببیند که عبادت او معیوب و ناقص است, آن را به تنهایی به پیشگاه پروردگار عرضه نمیکند, بلکه آن را بانضمام عبادت همه عبادت کنندگان از انبیاء و اولیاء و نیکان, ضمن یک معامله عرضه میدارد. بدان امید که عبادت او در این ضمن پذیرفته شود, زیرا که تمامی عبادت رد نمیشوند. زیرا اگر بعضی پذیرفته شوند, و برخی پذیرفته نشوند, پذیرش سالم و نپذیرفتن معیوب, تبعیض در یک صفقه (عقد بیع) است و این موردی است که پروردگار بندگان خویش را از آن باز داشته است. پس چگونه شایسته کرم پروردگاری اوست؟ و راهی جز پذیرش نیست و مراد حاصل است.[۷]» رخ قبلهام کجاشد که نماز من قضا شد
زقفا رسد هماره به من و تو امتحانی
عجب نماز مستان, تو بگو درست هست
آن که نداند او زمانی, نشناسد او مکانی
(مولوی(
تکرارهای قرآنی
در قرآن کریم آیاتی هستند که مرتب تکرار میشوند مثل این آیه «ویل یومئذللمکذبین»۹ بار در سوره مرسلات و «فبای آلاء ربکما تکذبان»۳۱ بار در سوره رحمن تکرار شدهاند. آیا این بدان معنا نیست که قرآن به نوعی دچار لغوگویی و زیاده پردازی شده است؟ صاحب نظران میگویند تکرار آیههای مذکور به جا و مناسب است و آنها بمنظور تثبیت و تقریر گزینههای ماقبل خود مکرر شدهاند, مثلا در آیه «فبای آلاء, ربکما تکذبان» , خداوند نعیم فراوانی را متذکر شده است و پس از ذکر هر نعمتی این آیه را تکرار نموده تا وجود آنها در نزد مخاطب تثبیت و تقریر گردد. شبیه آنچه که در عرف مردم هم رایج است مثل اینکه پدری به فررزندش میگوید: آیا برای تو فلان چیز را نخریدم, پس چرا به حرفهای من گوش نمیدهی؟ آیا تو را همراه خود به فلان سفر تفریحی نبردم, پس چرا به حرفهایم گوش نمیدهی؟ آیا شرایط مناسبی برای زندگی تو فراهم نکردم, پس چرا به حرفهای من گوش نمیدهی؟ و این چراها را پدر مرتب تکرا ر میکند تا یکایک مواهب و مواجب خود در حق فرزند را تقریر و تثبیت نماید.
یک قصه بیش نیست غم عشق وین عجب
کز هر زبان که میشنوم نامکرر است
(حافظ)
(فصلنامه فرهنگى ـ اجتماعى بشار ت – سال ششم، شماره ۲۳، زمستان ۱۳۸۳ )
[۱] . دیوان بابا طاهر.
[۲] . علامه طبرسی . مجمع البیان ج ۹ ـ۱۰ ص ۵۲۹.، بیروت ، مؤسسه تاریخ عربی ، ۱۴۱۲ ق .
[۳] . بیضاوی, تفسیر بیضاوی. ج ۴ , ص ۴۳۱, بیروت , مؤسسهُ اعلمی, ۱۴۱۰ ق.
[۴] . اطلاعات عمومی پیام ، گرد آورنده : دکتر سید محمود اختریان ، ص ۷۸۶ ، نشرمحمد چاپ دهم، ۱۳۸۳ش.
[۵] . زمخشری ، کشاف ،. ج ۳ ، ص ۲۱۷ ، بیروت ، داراالحیاء تراث العربی ، ۱۴۲۱ق.
[۶] . فخر الدین علی صفی، لطایف الطوایف، ص ۲۱، تهران، اقبال، ۱۳۷۸ش.
[۷] . شیخ بهایی، کشکول ، ترجمه : عزیرالله کاسب، ص ۴۳ ،انتشارات گلی ،۱۳۷۷، به نقل از تفسیر کبیر فخر رازی.
ثبت دیدگاه