متن کامل سخنرانی دکتر عارفی
متن کامل سخنرانی دکتر عارفی در مراسم گرامیداشت ولادت حضرت فاطمه سلام الله علیها که به مناسبت گرامیداشت سالروز ولادت صدیقه کبری، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و روز زن ،عصر روز شنبه دوم دلو ۱۴۰۰ در مجتمع آموزش عالی فقه«جامعه المصطفی(ص) العالمیه»، در شهر مقدس قم ایراد شد و این مراسم از سوی مجمع علمای ولایت دایکندی برگزار شد.
شخصیت و جایگاه فاطمه(س) در دین و الگوگیری از آن بانو در وجوه مختلف زندگی
ضمن تبریک این مناسبت مبارک به اساتید و سروران گرامی، مطالبی را که در نظر دارم در این جمع فاخر و در این مناسبت مبارک تقدیم نمایم که در موضوع «شخصیت و جایگاه فاطمه(س) در دین و الگوگیری از آن بانو در وجوه مختلف زندگی» است.
قبل از طرح بحث اصلی برای اینکه زمینه برای بحث تمهید گردد و امکان تفهیم و تفاهم به نیکی فراهم شود توجهتان را به چند مطلب مقدماتی جلب میکنم:
۱. زندگی حضرت فاطمه، آیینه تمام نمای یک زندگی کاملا دینی است. این زندگی بر اساس آموزههای دینی شکل و ساخت یافته است. فلذا تاریخ حیات فاطمه به گونه ای است که هر ورقی از آن برای ما و آیندگان درس زندگی است.
۲. ارائه الگو، یکی از روشهای تربیتی است. چرا که انسان به طور فطری، نیازمند الگو و راهنماست. منظور از الگوگیری، حالتی است که انسان، از هر جهت به یک انسان موفق و نمونه اقتدای تام و تمام کند. ائمه (ع) تمام شرایط الگو بودن و مقتدا بودن را دارا هستند. عقل حکم میکند انسان دنباله رو کسانی باشد که به گواهی تاریخ و اعتراف دوست و دشمن، گوی سبقت را در میدان کمالات و فضایل و خوبیها از همه ربودهاند و همه خوبان، پاکان و صاحبان کمال، ریزه خوار سفره خصال نیکوی آنها میباشند.
در الگوگیری، حضور یا عدم حضور الگوها شرط نیست. گذشت زمان، چیزی را عوض نمیکند؛ زیرا محور اصلی در الگوگیری، ارزشهای اخلاقی و فضایل انسانی است، واقعیتهایی که با مرور زمان، پوسیده و کهنه نمیشوند.
۳. فاطمه حجتی از حجتهای خدواندی و یک الگو، راهنما و رهبر است. ائمه اطهار (ع) ایشان را برخود مقدم می شمردند و اعمال آن حضرت را سرمشق خویش قرار می دادند. پیامبر (ص) نیز می فرماید: «خدواند متعال علی، همسر و فرزندانش را حجت خود در میان مردم قرار داده است».
در بیانی از حضرت فاطمه (س) به الگو بودن خاندان رسالت اشاره شده است: «نَحْنُ وَسیلَتُهُ فی خَلْقِهِ، وَ نَحْنُ خاصَّتُهُ وَ مَحَلُّ قُدْسِهِ، وَ نَحْنُ حُجَّتُهُ فی غَیْبِهِ، وَ نَحْنُ وَرَثَةُ اءنْبیائِهِ؛ ما اهل بیت رسول خدا(ص) وسیله ارتباط خدا با مخلوقاتیم ما برگزیدگان خداییم و جایگاه پاکی ها، ما دلیل های روشن خداییم و وارث پیامبران الهی.» (شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید:ج۱۶، ص۲۱۱)
عطف به مطالب تمهیدی بحث اصلی را در دو بخش؛ یکی «جایگاه فاطمه (س) در دین» و دیگری، «امکان الگوگیری از آن حضرت در وجوه مختلف زندگی» پی میگیرم:
الف) شخصیت و جایگاه فاطمه در دین
اگر بخواهیم جایگاه فاطمه در دین را جستجو کنیم باید آن را در رفتار و گفتار پیامبر(ص) و ائمه معصوم (ع) و آموزههای دینی دنبال کنیم. بدین لحاظ باید ببینیم که رفتار پیامبر(ص) و ائمه (ع) در برابر فاطمه چگونه بوده و درباره آن حضرت چه گفتهاند؟
۱. بازتاب عظمت وجودی فاطمه در رفتار رسول خدا و احترام ائمه
رسول خدا(ص) به او بیش از حد علاقه و احترام داشت و آن حضرت فاطمه(س) را آنچنان مورد مهر و محبت قرار مىداد که موجب شگفتى دیگران مىشد. محبت پیامبر اکرم(ص) و علاقه و احترام ائمه معصوم نسبت به فاطمه(س) در متون تاریخی و روایی بازتاب گسترده دارد. ابن ابی الحدید می گوید: «همانا رسول الله(ص) به فاطمه(س) علاقه نشان می داد و او را دوست می داشت. این اکرام و تعظیم پیامبر اکرم(ص) به فاطمه(س) بیش از آن بود که مردم گمان می کردند و فراتر از آن بود که معمولاً مردها دخترانشان را دوست داشتند؛ به گونه ای که از حد محبت پدر به فرزند گذشته بود.»
عایشه می گوید: «من کسی شبیهتر از فاطمه در کلام و حدیث نسبت به پیامبر(ص) ندیدم. فاطمه هرگاه بر پیامبر(ص) داخل می شد، پیامبر(ص) به او خوش آمد می گفت و جلوی او بلند میشد و دست او را میگرفت و میبوسید و او را در جای خود مینشاند.» چنانکه وقتی از عایشه سؤال شد: «محبوب ترین مردم نزد رسول خدا(ص) چه کسی بود؟ در پاسخ گفت: از بین مردان محبوب ترین فرد، علی و از بین زنان، فاطمه بود.»
در روایتی از پیامبر(ص) آمده است: «محبوب ترین مردم به من فاطمه است». وقتى به پیامبر گفته شد: شما فاطمه را در آغوش مىگیرى و این همه عطوفت و مهربانى برایش ابراز مىدارى در حالى که به سایر دخترانت این همه اظهار محبت نمىکنى؟ رسول خدا(ص) فرمود: «فَاَنَا اَشُمُّ مِنْها رائِحَةَ الْجَنَّةِ؛ بوى بهشت را از وجود او استشمام مىکنم»
پیامبر اکرم(ص) هرگاه به سفر میرفت، آخرین فردی که با او خدا حافظی میکرد، فاطمه بود. چنانکه وقتی از سفر بر مىگشت اول نزد فاطمه(س) مىرفت، فاطمه نیز با مشاهده پدر مىایستاد و به استقبالش مىشتافت پدر را در آغوش مىگرفت و میان دو چشم پدر را مىبوسید.
۲. بازتاب عظمت و جایگاه حضرت فاطمه(س) در سخنان پیامبر(ص) و امیرمومنان(ع)
به این سخنان رسول مکرم اسلام توجه نمایید:
۱. «لَوْ کانَ الْحُسْنُ شَخْصاً لَکانَ فَاطِمَةَ بَلْ هِی أَعْظَمُ؛ اگر خوبیها و فضایل انسانی میتوانستند به شکل یک انسان تجسم یابند، بدون شک به شکل فاطمه بود.» معنای این سخن این است که فاطمه دارای تمام فضایل انسانی در حد کمال و بهرهمند از همه خوبیها است.
۲. «یا سَلْمَانَ! اِنَّ ابنَتیِ فاطِمَه مَلَاَ اللهُ قَلبَها وَ جَوارِحَها ایماناً وَ یَقیناً؛ همانا خداوند قلب و اعضای بدن دخترم فاطمه را از ایمان و یقین لبریز ساخته است» معنای این سخن این است که ایمان و نورانیت ماورایی فاطمه به نحوی است که حتی به جسم او نیز شکل میدهد و تمام رفتارهای او متأثر از ایمان و یقین اوست.
۳. «وأمَّا ابْنَتی فاطِمَةُ… مَتی قامَتْ فی مِحْرابِها بَیْنَ یَدَیْ رَبِّها جَلَّ جَلالُهُ زَهَرَ نُورُها لِمَلائِکَةِ السَماءِ کَما یَزْهَرُ نُورُ الْکَواکِبِ لِأهْلِ الْأرْضِ؛ هرگاه دخترم فاطمه در محراب عبادتش میایستد، نور وجود او روشنی بخش بزم ملائک میشود همانگونه که ستارهها به اهل زمین نور و روشنایی میدهند.» بنابراین فاطمه، آسمانیترین وجود زمینی و شناخته شده در میان آسمانیان است.
این جایگاه از کجا ناشی میشود؟
مطلبی که باید به آن توجه شود این است که وجه احترام و شکوه حضرت زهرا نه انتساب خونی به پیامبر اسلام (ص) که از مقام معنوی و عظمت روح این بانوی سترگ اسلام، و مقام ولایت کبرای ایشان ناشی میشود. این احادیث همانگونه که از جایگاه ویژه فاطمه در دین پرده بر میدارد، وجه احترام پیامبر(ص) و ائمه (ع) به او را نیز آشکار میسازد. فاطمه به این دلیل که خود را با آموزههای دینی و پیام آسمانی پیامبر(ص) تحقق بخشیده است، برای پیامبر عزیز است، نه از این جهت که از خون پیامبر است. همانگونه که وجه عظمت پیامبر و ائمه نیز همین است. در منطق دین انتساب خونی ارزش نیست و نمیتواند ارزش به حساب آید. آنچه ارزش است و ارزشمند، تحقق بخشیدن خود با آموزههای دینی و «تقوا» است.
فاطمه به این دلیل که با آموزههای اسلامی و وحی ساخته شده است و پسندی جز پسند دین ندارد، رسول خدا(ص) گفته است: «یا فاطمة انّ اللّه تبارک و تعالى لیغضب لغضبک و یرضى لرضاک؛ فاطمه جان! به راستى که خداى تبارک و تعالى به خاطر خشم تو خشم مىگیرد و به خاطر خشنودى تو خشنود مىشود.»
و از همین رو است که امام خوبیها میگوید: « لا یُقَاسُ بِآلِ مُحَمَّد(ص) مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ أَحَدٌ… هُمْ أَسَاسُ الدِّینِ وَ عِمَادُ الْیَقِینِ؛ احدى از مسلمین قابل قیاس با آل محمد(ص) نیست… چرا که آنان رکن دین و پایه یقینند». اساسا، مقایسه اهلبیت(ع) با غیر اهلبیت(ع) مانند مقایسه هیچ با همه چیز است و چنین چیزی منطقی نیست. علت اینکه اهلبیت با غیر اهلبیت قابل مقایسه نیستند، جایگاه ویژه آنان در دین و هدایت یافتگی آنهاست، نه نسبت خونی.
در بیانی دیگری از آن حضرت است: « هُمْ عَیْشُ الْعِلْمِ، وَ مَوْتُ الْجَهْلِ. لاَ یُخَالِفُونَ الْحَقَّ وَ لاَ یَخْتَلِفُونَ فِیهِ. وَ هُمْ دَعَائِمُ الاْسْلاَمِ، وَ وَلاَئِجُ الاْعْتِصَامِ. بِهِمْ عَادَ الْحَقُّ إِلَى نِصَابِهِ، وَ انْزَاحَ الْبَاطِلُ عَنْ مُقَامِهِ. عَقَلُوا الدِّينَ عَقْلَ وِعَايَةٍ وَ رِعَايَةٍ لَا عَقْلَ سَمَاعٍ وَ رِوَايَةٍ؛ آنان دانش را زنده كننده اند، و نادانى را ميراننده، ستونهاى دينند و پناهگاهها كه مردمان را نگاه مى دارند. حق به آنان به جاى خود باز گرديد، و باطل از آنجا كه بود رانده شد و زبانش از بن بريد. دين را چنانكه بايد، دانستند و فراگرفتند و به كار بستند، نه كه تنها آن را شنفتند و به ديگران گفتند.» بنابراین، دانش ژرف، پیروی از حق و عمل به دین، سه عاملی است که اهلبیت را از بقیه امت بسیار برتر میدارد به نحوی که اساسا مقایسه پذیر نیستند.
در منطقی که «دین» معیار سنجش باشد به طور قطع، افتخار و تفاخر به نسب و خون نوعی جهل و مذموم است. فلذا اندیشه اسلامی از آغاز شکلگیری با این پدیده مبارزه کرد و تلاش نمود فرد را بدون توجه به انتساب خونی و تعلق نسبیاش مورد توجه قرار دهد. در حالیکه در نظام قبیلهگرایی آنچه که به فرد ارزش میدهد و مایه تعلق او به طبقات خاص اجتماعی میشود، نسبت خونی و قبیله فرد است. پیامبر(ص) به بلال سیاه پوست بیشتر از ابوسفیان قریشی بها میداد و او را بر این مقدم میداشت. با اینکه در نظام قشربندی آن روز بلال به دلیل نسب و رنگش «فرودست» و ابوسفیان «فرادست» به حساب میآمد. قبیلهگرایی و تقسیم انسانها به «فرادست» و «فرودست» بر اساس انتساب خونی از نگاه آموزههای اسلامی نوعی کوری و هوا پرستی و به شدت مذموم است. شاید بدین جهت است که امیر مومنان(ع) به صراحت میگوید: « إِنَّ وَلِيَّ مُحَمَّدٍ (ص) مَنْ أَطَاعَ اللَّهَ وَ إِنْ بَعُدَتْ لُحْمَتُهُ، وَ إِنَّ عَدُوَّ مُحَمَّدٍ (ص) مَنْ عَصَى اللَّهَ وَ إِنْ قَرُبَتْ قَرَابَتُهُ؛ دوست محمد (صلی الله علیه وآله) كسى است كه خدا را اطاعت كند، هر چند به نسب از او دور باشد و دشمن محمد (ص) كسى است كه خدا را اطاعت نكند هرچند، خويشاوند نزديك او بود.»
به هر حال، زهرای مرضیه، شخصیت شایستهای بود که با آیات آسمانی وحی خود را تحقق بخشیده بود و در گفتار و رفتار، صمیمی، مهربان، صادق، ساده و مودب بود. موقعیت پدر و احترام مردم به او هرگز نتوانست در فروتنی و سادگی او تغییر ایجاد کند. هرچه در نظر مردم بزرگتر میشد در برابر آنان متواضعتر میگردید. این احادیث فقط گوشهای از اسرار غیب و کمالات حضرت زهرا (ع) را آشکار کرده است. اگر اشارت وحی نبود، چه کسی را توان بیان فضایل فاطمه (ع) بود.
شیعه کسی است که عملا به آن بزرگوار و فرزندان معصومش اقتدا کند و آنان را دوست داشته باشد. به این معنا که در شیوههای رفتاری و اخلاقی تلاش کند خود را به ایشان نزدیک سازد. چنانکه آن بزرگوار گفته است: «إنْ کُنْتَ تَعْمَلُ بِما اءمَرْناکَ وَ تَنْتَهی عَمّا زَجَرْناکَ عَنْهُ، فَاَنْتَ مِنْ شیعَتِنا، وَ إلاّ فَلا؛ اگر آنچه را که ما اهل بیت دستور داده ایم عمل کنی و از آنچه نهی کرده ایم خودداری نمائی، تو از شیعیان ما هستی وگرنه، خیر.» این همان چیزی است که نسبت ما با آنان را تعیین میکند، نه خون و نسبت خونی. کسانی به نام دین و مذهب تلاش میکنند خود را به دلیل انتساب به قبیله از دیگری برتر جلوه دهد و نسبتش را به عنوان یک امتیاز مطرح سازد، نمیتواند پیرو اهلبیت و شیعه باشد.
ب) امکان الگوگیری از آن حضرت در وجوه مختلف زندگی:
با توجه به مطالبی که عرض شد، فاطمه الگوی زنده و ماندگار بشر در زندگی فردی و اجتماعی است. او در نقش یک مسلمان و فرد دیندار، نمونه است. چنانکه در نقش همسر، نقش مادر، نقش فرزند، نقش همسایه و نقشهای دیگر، نمونه است. او در تمام این نقشها الگوی عالی، زنده و ارزندهترین است.
الگوگیری از رفتارهای سیاسی و فرهنگی حضرت زهرا، ضرورت زندگی امروز جامعه ما
اما آنچه که میخواهم در این مجلس فاخر مطرح کنم، الگوگیری از آن بزرگوار در زندگی اجتماعی، به ویژه در رفتارها و مواضع سیاسی و فرهنگی است. چرا که برای ما و جامعه ما به دلیل شباهت شگفتانگیزی که با دوران پس از رحلت پیامبر(ص) دارد، فاطمه (س) از این جهت، یعنی رفتارها و مواضع سیاسی و فرهنگی نیز میتواند بهترین و زندهترین الگو باشد.
مبارزات حضرت زهرا عدالتخواهانه و برای استیفای حق بود. دقیقا در برابر غصب و انکار حق ایستاد. دستگاه خلافت با انتساب خود به پیامبر(ص) میخواست، حاکمیت استبدادی خود را در هاله از تقدس بپوشاند. هدف از این مقدسسازیها، سلب «حق اعتراض» و «حقخواهی» بود اما حضرت زهرا(س) با قیام به حقخواهی و اعتراض، تلاش کرد، جلو این مقدسسازیها را بگیرد و حقخواهی و اعتراض را در جامعه اسلامی فرهنگ سازی کند.
اگر «رفتار سیاسی» به معنای «فعالیت های سیاسی افراد و پیامدهای آن برای نهادهای سیاسی» باشد، که چنین است؛ حضرت زهرا (س) با خطبه اعتراضی خویش در مسجد، قهر با حاکمان و دعوت از مردم به حمایت از امیرمؤمنان (ع) و حتی با گریههای خود، رفتارهای سیاسی داشت.
مطلب مهم این است که رفتار سیاسی و فرهنگی را بینش سیاسی و فرهنگی شکل میدهد و این بینش از عناصر سه گانه «ارزشها»، «باورها» و «آگاهیها» ساخته میشود.
فاطمه (س) بر اساس آگاهیهای عمیقی که از طریق ارتباط با پیامبر به دست آورده بود و همینطور از طریق ارتباطی که با حقایق عالم هستی داشت، برایش نظام امامت و ولایت کبری یک ارزش بود. فلذا برای اقامه آن جان عزیزش را سخاوتمندانه اهدا کرد. او به این حقیقت باور داشت که ولایت علوی و امامت او تنها راه سعادت ابدی بشر و اتحاد جامعه اسلامی و سامانمندی این جامع است. فلذا در خطبه اعتراضیاش به صراحت گفت: «فَجَعَلَ اللّه ُ… إطاعَتَنا نِظاما لِلمِلَّةِ و إمامَتَنا أمانا لِلفُرقَةِ؛ خدا اطاعت از ما را رشته سامان ملّت، و امامت ما را مايه ايمنى از تفرقه قرار داده است.» بنابراین، حمایت او از امام علی(ع) و دفاع جانانه او از ولایت علی(ع)، نه بدین جهت بود که علی همسر و منتسب به قبیلهاش بود، بلکه به جهت تأمین و تضمین منافع عمومی و ایجاد نظم در جامعه بود. چرا که علی از هر نظر، برترین و بهترین فرد برای اداره جامعه اسلامی و ایجاد نظم و نسق در این جامعه بود. هیچ کسی نمیتوانست در دانش، بینش، توان مدیریت و رهبری با علی همانندی کند. مهمتر از همه اینکه ولایت علی یک امر الهی و منتسب به آسمان بود و حضرت زهرا نیز تسلیم محض در برابر اوامر الهی و خواست او.
خوب است در این قسمت اندکی به دلالتها و پیامهای سیاسی و فرهنگی خطبه حضرت زهرا(س) متمرکز شویم:
زمینههای سیاسی ایراد خطبه حضرت زهرا (س)
پس از رحلت پیامبر(ص) خطری سه گانه آیین اسلام را تهدید میکرد: یک ضلع این خطر امپراتوری روم بود؛ خطر دیگر امپراتوری ایران؛ و خطر سوم منافقان و احزاب و اقلّیتهای داخلی بودند. در چنین شرایطی، که خطر هجوم خارجی و از همه مهم تر خطر دشمن داخلی برای اسلام و مسلمانان وجود داشت و با توجه به اینکه حضرت فاطمه از گوهر عقل و عصمت بهره مند بودند و هیچ گاه منافع شخصی خود و خانواده شان را بر منافع دینی و اجتماعی ترجیح نمی دادند، مقابله و اعتراض ایشان نسبت به دستگاه خلافت، معنایی دیگر را در خود نهفته داشت و آن مطالبه حق سیاسی و دفاع از امامت و ولایت امیرمومنان(ع) بود، نه فقط فدک. در واقع فدک بهانه بود. هدف اصلی امامت و ولایت بود. دستگاه خلافت به دنبال از بین بردن امکانات و فرصتهای اقتصادی امیرمؤمنان(ع) و شکستن قداست معنوی اهل بیت و دست و پا کردن تقدس برای خود بود. سیاست «تحریم نقل حدیث» نیز بدین منظور اتخاذ شده بود. حضرت زهرا نیز این را به خوبی میدانست. فلذا با تمام وجود قیام کرد. از تنهایی و کمی یاور نهراسید. همه امکانات و ظرفیت خود را به کار گرفت تا دستگاه خلافت را به تمکین وادارد.
پیامهای سیاسی و فرهنگی خطبه حضرت زهرا
در فرهنگ سیاسی و نظام اجتماعی عربی قبل از اسلام، روابط قدرت در درون شبکهای جریان مییافت که نقش اصلی را قبیله و خون به عهده داشت. اگر بگوییم ساختار قدرت در این نظام، بر سه عنصر اساسی «قبیله»، «عقیده» و «غنیمت» استوار بود، قبیله در راس هرم و عقیده و غنمیت در قاعده هرم قرار داشت. بدین رو، نظام قبیلهای به عنوان مهمترین رکن زندگی اجتماعی و بزرکترین قلمرو سیاسی، ساختار مسلط بر جامعه به حساب میآمد. قشربندی اجتماعی و تقسیم مردم به «فرادست» و «فرودست» با معیار انتساب به قبیله انجام میشد. اعضای قبیله قریش، خویش را آقا، فرادست و برتر محسوب میداشتند و بقیه قبایل در مراتب پایینتر جای میگرفتند.
تولد اسلام در این زمان، در واقع تولد اندیشهای بود که با استقرار آن نظام قبیلهای دچار تحول اساسی میشد. اندیشه دینی افراد را مستقل از قبیله منظور میکرد و با تفکری فراتر از محدودیت های قومی و قبیلهای تربیت میکرد. با اینکه اسلام، قبیله را به رسمیت میشناخت اما قبیله نمیتوانست معیار قشربندی اجتماعی باشد، بلکه معیار برتری در اسلام را «تقوا» و نسبت افراد با دین تعیین میکرد. در واقع اسلام آمد و عقیده را در رأس هرم قرار داد. این گونه بود که ظهور اسلام آغازی شد برای تغییر در نظام اجتماعی و سیاسی دوره جاهلی. پیامبر اسلام با ایجاد تغییر در این نظام، در پی ایجاد عنصر جدیدی بود که بر محور عقیده جایگزین عصبیت خونی و نسبی شود. فلذا سخن از «امت اسلامی» به میان آورد و امت را جایگزین قبیله کرد. اسلام با مردود شمردن تفاخرات و تعصبات قبیلهای، محور نظام سیاسی و اجتماعی را بر اساس برادری امت اسلامی قرار داد و نشانه برتری را فقط تقوا و عمل به دین دانست. یکی از دلایل مقاومت حضرت زهرا در برابر دستگاه خلافت این بود که این دستگاه، آنچنان که در ادامه معلوم و آشکار گردید، سیاستش را بر احیای قبیله و قبیلهگرایی متمرکز ساخته بود و با استفاده از همین عنصر توانست امیرمومنان را کنار بزند. بر این اساس، حضرت زهرا از سرآمدان مبارزه به قبیلهگرایی است.
بنابراین، حضرت زهرا با این خطبه، حداقل دو پیام مهم به پیروانش فرستاد:
۱. با ایراد این خطبه، منشوری فرهنگی برای پیروانش به یادگار گذاشت؛ منشوری که در آن جهان بینی الهی به زیبایی ترسیم گردیده و پایه و اساس رفتارهای سیاسی و فرهنگی قرار گرفته است. از این خطبه، گفتمان سیاسی متولد میشود که در آن، قبیله و قبیلهگرایی نفی و باورها وارزشهای دینی اصل قرار میگیرد.
۲. حضرت با این حرکت، الگوی مناسبی برای «اعتراض» مبارزه و مقاومت علیه استبداد ارائه دادند و به همگان فهماندند که دفاع از فرهنگ، وظیفه اصلی و اساسی هر زن و مرد مسلمان است، فرهنگی که در آن برتری به تقوا و دینداری داده میشود و قبیلهگرایی یا مقدس دانستن قبیله نفی میگردد. کسانی که با مقدس دانستن قبیله در صدد نفی پیروان مذهباند، نمیتواند دوست باشند. چنانکه نمیتواند مذهبی و پایبند به عقیده باشند. اینان سوء استفاده گرانی هستند که میخواهند با استفاده ابزاری از مذهب از امتیازات سیاسی و اجتماعی جامعه و مردم متدین بهرهمند شوند.
این رفتار سیاسی و فرهنگی حضرت زهرا برای ما الگوست. چنانکه در طول تاریخ الگو بوده است. مردم ما، یعنی جامعه هزاره در طول تاریخ از سرآمدان پایبندی بر عقیده و مایه افتخار مذهب و پایداری مذهبی هستند. در زمانی که همه جوامع اسلامی طبق دستور معاویه و بنی امیه، خاندان رسالت و امام علی(ع) را لعن میکردند، مردم ما زیر بار نرفتند. جامعه هزاره در آن دوران، حاضر شد از جان و مالش بگذرد اما از عقیدهاش دست بر ندارد. این دقیقا الگوگیری از فاطمه زهرا (س) بود. آن حضرت نیز جانش عزیزش را فدای عقیده و ولایت کرده بود. در برابر استبداد عباسی و اختناق شدیدی که برای پیروان اهلبیت وجود داشت ایستادگی و مقاومت کرد و به مرکز قدرت تشیع و پناهگاه شیعیان تبدیل شد.
مردم هزاره در طول تاریخ عدالتخواه بوده است و از این جهت نیز به فاطمه تأسی کرده است. این جامعه در طول تاریخ برای حفاظت از عقیده و مبارزه با استبداد اموی، عباسی و استبداد قومی تا حالا، سنگینترین هزینهها را پرداخته است. اما از عقیده و ولایت دست برنداشته است. گذشتگان ما رسالت و وظیفه خود را به نیکی انجام دادهاند، اکنون سنگر مبارزات فرهنگی و سیاسی دست ماست. مانیز انشاءالله این راه را ادامه میدهیم و به فاطمه اقتدا میکنیم. مجمع علمای دایکندی، تشکلی است برای سامانمند کردن مبارزات عدالتخواهانه فرهنگی.
ما در این راه والگوی که فاطمه (س) ترسیم کرده است، آنچنان مصمم هستیم که حتی اگر کسانی که انتظار میرود از ما پشتیبانی کنند، تنهایمان بگذارند نیز دست از تأسی از فاطمه بر نمیداریم و با انکار «حق»، «غصب حق»، «قبیلهگرایی» و «مقدسپنداری قبیله» مبارزه میکنیم.
والسلام علیکم…
مطالب مرتبط
مراسم گرامیداشت سالروز ولادت صدیقه کبری، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
زارش تصویری مراسم گرامیداشت سالروز ولادت صدیقه کبری، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
مراسم گرامیداشت سالروز شهادت صدیقه کبری، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها، قم، سالن همایش مجتمع آموزش عالی فقه از سوی مجمع علمای ولایت دایکندی
بیانیه مجمع علمای ولایت دایکندی در محکومیت حمله تروریستی به مسجد شیعیان در ولایت قندوز
ثبت دیدگاه